گنجور

 
قاآنی

مژده که شد در چمن رایت گل آشکار

مژده ‌که سر زد سمن از دمن و مرغزار

وجد کنان شاخ‌ گل از اثر باد صبح

رقص ‌کنان سرو ناز بر طرف جویبار

لاله به‌ کف جام می‌ گشته مهیای عشق

گرچه ز نقصان عمر هست به دل داغدار

گوش فراداده ‌گل تا به چمن بشنود

از دهن عندلیب شرح غم بی‌شمار

زان به زبان فصیح ‌کرده روایات شوق

قصه ز هجران‌ گل شکوه ز بیداد خار

وقت سحر گشت باز دیدهٔ نرگس ز خواب

تاکه صبوحی زند از پی دفع خمار

غنچه‌ گشاید دهن تا که ز پستان ابر

از قطرات مطر شیر خورد طفل‌وار

باد به رخسار باغ غالیه‌سایی ‌کند

زلف سمن را دهد نفحهٔ مشک تتار

چهر ریاحین رود در عرق از آفتاب

مِروَحه زانرو دهد باد به دست چنار

لاله به سان صدف ابر در او چون گهر

شاخ شود بارور باد شود مشک‌بار

سوسن از آن رو شدست شهره به آزادگی

کز دل و جان می‌کند مدح شه ‌کامگار

شاه بهادر لقب میر سکندر نسب

داور دارا حسب هرمز کسری شعار

بهمن جم احتشام ‌کاوست حسن شه به نام

مهر سپهرش غلام عقد نجومش نثار

آنکه به ایوان بزم آمده جمشید عزم

وانکه به میدان رزم هست چو سام سوار

شعلهٔ تیغش در آب ‌گر فکند عکس خویش

زآب چو آتش جهد جای ترشح شرار

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ابوسعید ابوالخیر

چیست ازین خوبتر، در همه آفاق کار

دوست به نزدیکِ دوست، یار به نزدیکِ یار

دوست برِ دوست رفت، یار به نزدیکِ یار

خوشتر ازین در جهان، هیچ نبوده‌است کار

منوچهری

سرو سماطی کشید بر دو لب جویبار

چون دو رده چتر سبز در دو صف کارزار

مرغ نهاد آشیان‌بر سر شاخ چنار

چون سپر خیزران بر سر مرد سوار

مسعود سعد سلمان

آلت رامش بخواه گوهر شادی بیار

رعد مثال این بزن ابر نهاد آن ببار

خلق همی بنگری روز و شب اندر نشاط

جز طرب اندر جهان نیز ندارند کار

خاک نبینی به ره خرده نقره بساط

[...]

امیر معزی

ای ز سپهر کمال تافته خورشید وار

گشته به تمییز و عقل نادرهٔ روزگار

از کرم شهریار کار تو همچون نگار

وز قلمت چون نگار مملکت شهریار

سوزنی سمرقندی

ای کل رواسک کند و سرسر خار

دیو با دیدار تو چو لعبت فرخار

کنگی گنده دهان و گنده ریش و کور

بد دل و بد طلعت و بد روی و بد دیدار

دیگهای مایه تو پر غدد و کرم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه