مرا ای سایه در دشت جنون عمریست همراهی
ز اطوارت نیم راضی نداری اشکی و آهی
همه شب همچو پروانه مرا ای شمع می سوزی
نمی ترسی که آهی برکشم از دل سحرگاهی
بجسم ناتوانم بیش ازین مپسند بار غم
چو می دانی محال است این که کوهی را کشد کاهی
مگر خورشید سرعت بهر طوف درگهت دارد
که از خنک فلک می افکند نعل بهر ماهی
ز جام بی خودی مست است هرکس را که می بینم
دریغا نیست در غفلت سرای دهر آگاهی
مزن یک بارگی تیغ تغافل بر سیهبختان
نگاهی میتوان کردن به چشم مرحمت گاهی
فضولی از کجا و آرزوی دولت وصلت
گدایی را میسر کی شود وصل شهنشاهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نباشد بس عجب شاها! اگر شادی کند شاهی
ز چون تو شه، که شاهان چون ستاره اند و تو ماهی
چنان کز تو به نزدیک منست ای خسرو آگاهی
ز تو تا خسروان چندان بود کز ماه تاماهی
ایا مر گاه شاهی را به جای یوسف چاهی
[...]
به من بگذشت ناگاهی جهان افروز دل خواهی
قدش نازنده چون سروی رخش تابنده چون ماهی
ز قیرش بر سمن دامی ز مشکش پرشکر مهری
زسحرش در مژه تیغی ز سیمش در زنخ چاهی
بدو گفتم نگارینا زمانی مگذر از پیشم
[...]
الا ای نقش کشمیری الا ای حور خرگاهی
به دل سنگی به بر سیمی به قد سروی به رخ ماهی
شه خوبان آفاقی به خوبی در جهان طاقی
به لب درمان عشاقی به رخ خورشید خرگاهی
خوش و کش و طربناکی شگرف و چست و چالاکی
[...]
زهی ملک لطافت را وجودت نازنین شاهی
جهان عالم آرایت سپهر حسن را ماهی
ز مهر رویت ار عکسی فتد بر عالم خاکی
هزاران ماه کنعانی بر آرد سر ز هر چاهی
بگرد غنچه خندان در آمد سبزه خطت
[...]
نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان شاهی
بهشتست او که اندر وی بیابی هرچه می خواهی
اگرچه عاشقانش را بهشت اندر نظر ناید
غلام هندوند اورا همه ترکان خرگاهی
ایا دنیا زتو گلشن بعشق تست جان درتن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.