درد دل ما را ز ره لطف دوا کن
لطفی بنما چاره درد دل ما کن
عمریست که مشتاق لقاییم خدا را
زین بیش مشو پرده نشین عرض لقا کن
از پای در افتادم و از سر بگذشتم
از بهر خدا فکر من بی سر و پا کن
آزردن دلها اثر نیک ندارد
تا چند جفا پیشه کنی ترک جفا کن
محرومی عشاق روا نیست ز وصلت
بی رحم مشو حاجت عشاق روا کن
ای دل مزن از سلسله زلف بتان دم
بشنو سخن من حذر از دام بلا کن
عاشق روشی دارد و معشوق طریقی
گر یار جفا کرد فضولی تو وفا کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درد دل ما را ز کرم باز دوا کن
کامی ز لب لعل خودم زود روا کن
تا چند دهی وعده چو ابروی خودم کج
چون قامت خود راست شبی وعده وفا کن
من مهر تو ورزم تو خوری خون دل من
[...]
کام دلم از وصل بیک سجده روا کن
اینکار نه از بهر من از بهر خدا کن
محنت زده و تیره دل از شام فراقم
ای صبح سعادت نظری جانب ما کن
داغیست ز تبخاله می بر لب لعلت
[...]
با تیغ دو سر قصد سر اهل خطا کن
سر متصل از تن بسر تیغ جدا کن
درد دل شوریده ما بین و دوا کن
از لطف تو هر کام که داریم روا کن
در کار عدو قاعده صبر رها کن
[...]
مستانه برا گوشهٔ چشمی سوی ما کن
دردی بسر درد نه و نام دوا کن
از پرده برون آبگذر بر صف رندان
پنهان ز نظرها نظری جانب ما کن
گر لطف نداری و سر لطف نداری
[...]
شاهی طلبی خود بدر عشق گدا کن
چون شمع در این مرحله ترک سر و پا کن
دردی که بدرمانش درمانده فلاطون
از بوسه ساقی و لب جام دوا کن
بنمای هلال خم ابرو همه روی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.