نه همین قد من از بار غم دور خم است
خمی قامت گردون هم ازین بار غم است
ز سرور دل ما بی المان را چه خبر
پرده دار حرم ذوق نهانی الم است
پای در راه بلا نه که تقرب یابی
حاصل رنج سفر لذت طوف حرم است
عمر چون می گذرد بی اثر ذوق مباش
فرصت لذت ادراک بلا مغتنم است
سیر صحرای جنون کن که ز غم باز رهی
غم ایام دران بادیه بسیار کم است
بدل از خار جفا می شکفد غنچه مهر
چمن آرای محبت گل جور و ستم است
پر ز دردست و الم دائره ملک وجود
منزل راحت و آرام فضولی عدم است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساس غم و رنجهای زندگی اشاره میکند و بیان میکند که این غم به مانند باری سنگین بر دوش اوست. او از لذتهای دل و سرور دور است و در این مسیر، هرچند با سختی و بلا روبهرو میشود، اما این مشکلات در نهایت به درک و لذت منتهی میشوند. عمر به سرعت میگذرد و شاعر بر این نکته تأکید میکند که باید از لحظات و فرصتها برای تجربهٔ غم و لذت استفاده کرد. همچنین، او به این نتیجه میرسد که محبت و دوستی میتواند از درد و رنج بیرون آید. در نهایت، دنیای مادی و تلاطمات آن را زهر و محلی از آرامش نمیداند و به عدم اشاره میکند که به نوعی آرامش واقعی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: غم و اندوه من تنها به اندازه قد من نیست، بلکه قوس و خمیدگی آسمان هم به خاطر سنگینی این غم است.
هوش مصنوعی: از خوشحالی دل ما کسی خبر ندارد، اما نگهبان حرم از شوقی پنهان و عشق ما آگاه است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به مقام و نزدیکی دست یابی، باید قدم در مسیر سختیها و مشکلات بگذاری، زیرا نتیجهی این تلاش و رنج، لذت و خوشی از رسیدن به مقصد خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که عمر به سرعت میگذرد، نباید از لذتها و شادیهای زندگی غافل شوی؛ چرا که فرصتی برای درک و تجربهکردن لذتهای زندگی بسیار ارزشمند است.
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، به دنیای جنون و آزادگی برو، چرا که از غم و اندوه رهایی مییابی. در آن بیابان، نشانههایی از غم بسیار کمتر وجود دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر سختیها و ناملایمیها، عشق و محبت برمیخیزد، مانند گلهایی که در چمن میرویند. اما این گلها تحت تأثیر بیعدالتیها و ظلم قرار دارند.
هوش مصنوعی: در این جهان پر از درد و رنج، جایی که زندگی و هستی را تجربه میکنیم، آرامش و راحتی در عدم و بیوجودی وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز جشن عرب و وقت نشاط عجم است
شادزی گرچه فلک باعث اندوه و غم است
خویشتن رنجه مدار از قبل فقد مراد
می خور انگار که آن نیز وفا و کرم است
شاه انجم زکمین گاه افق بیرون تافت
[...]
الحق این جشن، نه جشن است که باغ ارم است
ارم از لطف مزاجش به وبا متهم است
نقش بند چمنش باد، ز چین لطف است
رنگریز ثمرش ماه ز چرخ کرم است
دامنش پر زر و سیم است که کان امل است
[...]
خوی ترکان همه مایل به جفا و ستم است
آزمودیم بسی، ترک وفادار کم است
این بلایی ست نه ترکی ست به دنباله ی چشم
دل ز ما برد و گر جان بجهد مغتنم است
پیش او هم چو منی را چه محل باشد و قدر
[...]
یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه خم است
زیر آن موی رخت از گل خندان چه کم است
چند گویی که مکن صورت جورم از چشم
مردم چشم تو خود صورت جور و ستم است
ما چو از زلف تو زنار ببستیم، اکنون
[...]
آنکه دست و دل او مظهر جود و کرم است
وانکه در داد و دهش صد چو فریدون و جم است
قدوه و قبله شاهان جهان خواجه علی
یاور ملک عرب داور ملک عجم است
و آنکه تیغش بگه رزم ز خون دل خصم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.