نشئهای داده به من دست از این مطلع شاه
که ننوشیده قدح بی خبر از خویشتنم
دگر دهد باده کنون ساقی سیمین بدنم
توبهٔ پیش به یک جرعهٔ می برشکنم»
تا به پیرانهسرت جام دمادم بخشند
ای جوان باده به من بخش که پیر کهنم
مستی عشق تو را چند نهان باید داشت
بشنود گو همه کس بوی شراب از دهنم
حال پروانهٔ دل سوخته من میدانم
کز ازل شمع رخت سوخت به هر انجمنم
آن که بر کشتن من تیغ کشیدهست تویی
وان که از تیغ تو گردن نکشیدهست منم
آن چنان بر سر کویت به غریبی شادم
که به خاطر نگذشته است خیال وطنم
روز هجرت ز گران جانی خود حیرانم
که نرفتهست چرا جان گرامی ز تنم
رهبری کرد به کوی تو و برد از راهم
عشق هم راه بر من شد و هم راهزنم
تا لبت گفته به من سر سخندانی را
کرده سلطان سخن سنج قبول سخنم
مالک نظم گهربار ملک ناصردین
که ز فیض لب او صاحب در عدنم
خسرو عهد فروغی نظری کرده به من
که ز شیرین سخنی شور به عالم فکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حالت عاشقانه و مستی خود اشاره میکند. او از ساقی میخواهد که به او باده دهد تا توبهاش را بشکند و از عشق معشوقش مست شود. شاعر احساس میکند که با وجود سالخوردگی و دوری از وطن، عشق او هنوز در دلش زنده است و نمیتواند از آن دوری کند. او درگیر عشق و غم هجرت است و میداند که فقط معشوقش میتواند به او آرامش بدهد. در نهایت، شاعر به طرز بلاغی درباره قدرت کلام و تأثیر عشق بر زندگیاش صحبت میکند.
هوش مصنوعی: احساساتی عمیق و شگفتانگیزی به من منتقل شده است، به خاطر این نوشتهای که از شاه آمده است. مانند کسی که در حال نوشیدن شراب است، اما خود را فراموش کرده و از حال و روز خود هیچ اطلاعی ندارد.
هوش مصنوعی: ساقی با بدن زیبا، اکنون دوباره شراب بده. من با یک جرعه شراب، توبهٔ پیشینم را میشکنم.
هوش مصنوعی: ای جوان، تا زمانی که پیر و سالخورده شدهای، به تو شراب پیوستهای میدهند؛ اما هماکنون به من باده بده چون من کهن و پیر شدهام.
هوش مصنوعی: مستی ناشی از عشق تو را نمیتوان پنهان کرد؛ هرکس که به سخن من گوش میدهد، بوی شراب را از حرفهایم حس میکند.
هوش مصنوعی: حالم را میدانم، دل سوختهام مثل پروانهای است که از اول عمرش در آتش شمع وجود تو سوخته، و در هر جمعی که باشم، این درد را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: کسی که به سمت من چاقو کشیده، تو هستی و من، آن کسی هستم که زیر این چاقو تسلیم نشدهام.
هوش مصنوعی: به قدری در خیابانها و کوچههای تو احساس خوشحالی میکنم که حتی به یاد وطنم هم نمیافتم.
هوش مصنوعی: در روز هجرت، از جدایی و سختیهایش گیج و متعجب هستم که چرا هنوز روح گرانبهای من از بدنم خارج نشده است.
هوش مصنوعی: به کوی تو هدایت شدم و عشق هم در این مسیر همراهم بود و هم به نوعی مانع من شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که لبانت حرف بزنند، من هم تسلط بر سخن را کسب کردهام و شاه کلام به سخنان من احترام میگذارد.
هوش مصنوعی: مالک شعرهای ارزشمند و زیبا، ناصرالدین است که به برکت سخن او، صاحب جنت در دل زندگیاش است.
هوش مصنوعی: خسرو زمان به من نگاهی انداخته است و من تصمیم دارم با گفتار شیرینم شور و هیجان جدیدی به جهان بیاورم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رزبان گفت که این مخرقه باور نکنم
تا به تیغ حنفی گردن هر یک نزنم
تا شکمشان ندرم، تا سرشان برنکنم
تا به خونشان نشود معصفری پیرهنم
ای خداوند یکی شاعر ساده سخنم
بمزاح است گشاده همه ساله دهنم
با ندیمان تو عشرت زنم و ربح کنم
نه ندیمان تو . . . لند و بدیشان شکنم
بلکه خود را بندیمان تو می برفکنم
[...]
یارب از عشق چه سرمستم و بیخویشتنم
دست گیریدم تا دست به زلفش نزنم
گر به میدان رود آن بت مگذارید دمی
بو که هشیار شوم برگ نثاری بکنم
نگذارم که جهانی به جمالش نگرند
[...]
دوستکامی که در آفاق چنان نیست منم
زانکه پرورده مخدوم زمانه حسنم
بلبل نعمت فضلم چو علی وچه عجب
که شکفته است گل خلق نبی در چمنم
این کم از شعر عمادیست اگر با شش ماه
[...]
چون ندارم سر یک موی خبر زانچه منم
بی خبر عمر به سر میبرم و دم نزنم
نا پدیدار شود در بر من هر دو جهان
گر پدیدار شود یک سر مو زانچه منم
مشکل این است که از خویشتنم نیست خبر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.