مطربی زمزمه سر کرد سحر در گلزار
رفتم از این غزل شاه به یک بار از کار
«مجلس ما چو بهشت است در این فصل بهار
خیز ای ساقی مستان قدح باده بیار
باده هم چو گل احمر یا لالهٔ سرخ
باده هم چو دل عاشق یا روی نگار
بادهٔ کهنه گر از عمرش پرسم گویند
که ز پنجاه فزون است و صد آید به شمار
بادهای گر شود از غرب تهی شیشهٔ آن
می نیابی تو به شرق اندر مردی هشیار
بادهٔ صاف چو دلهای حکیمان اله
تلخ چون زاهد سجاده فکن در بازار
تا به کی گردم بر خاک درت خوار و ذلیل
تا به کی باشم در دست غمت زار و نزار
بی تو گیرد همه شب لشکر آهم به میان
بی تو ریزد همه دم گوهر اشکم به کنار
عاشقان را به سر کوی تو نه راه و نه رسم
پاک بازان را بهر تو نه خواب و نه قرار »
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره حال و هوای عشق و شوق به معشوق است. شاعر در فضایی بهشتی و در فصل بهار به سر میبرد و از ساقی میخواهد که جامی پر از باده بیاورد. باده به عنوان نماد عشق و شور زندگی توصیف شده و با گل و دل عاشق مقایسه میشود. شاعر از گذشت زمان و سالهایی که بر عمر باده افزوده میشود، صحبت میکند و بیان میکند که حتی اگر بادهای خوب نباشد، همواره نمیتوان به آن دست یافت.
او از زندگی خوار و ذلیل خود بدون معشوق گله میکند و به درد و رنجی که از دوری معشوق میکشد اشاره میکند. در نهایت، شاعر میگوید که عاشقان در جستجوی معشوق به هیچ راه و رسم خاصی متعهد نیستند، و عشق حقیقتی است که آرامش و خواب را از آنها گرفته است.
هوش مصنوعی: در صبح زود، وقتی که فضای گلزار پر از سر و صدا و زنبقها بود، مطربی شروع به خواندن کرد و من با یک بار شنیدن این غزل از شاه، به فکر رفتم.
هوش مصنوعی: مجلس ما در این فصل بهار مانند بهشت است. ای ساقی، برخیز و برای مینوشان، جامی از باده بیاور.
هوش مصنوعی: شراب مانند گل سرخ است و شادابی آن به دل عاشق یا چهره معشوق شباهت دارد.
هوش مصنوعی: اگر از عمر این بادهٔ کهنه بپرسم، میگویند که بیش از پنجاه سال دارد و به سده نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: اگر بادهای از غرب بیفتد، دیگر در شیشه باقی نخواهد ماند و تو نمیتوانی آن را در شرق پیدا کنی، حتی اگر مردی باهوش و هشیار باشی.
هوش مصنوعی: شراب زلال و خالص مانند دلهای حکیمان است، در حالی که شراب تلخ به مانند زاهدانی است که خود را از دنیا کنارهگیری کردهاند. پس در بازار زندگی، به زیبایی و خلوص رویکرد حکیمان توجه کن.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید در کنار در خانهات احساس ذلت و حقارت کنم و تا کی باید تحت تاثیر غم تو بینوا و اندوهگین باشم؟
هوش مصنوعی: وقتی تو نیستی، تمام شب غم و اندوه بر من حاکم میشود و در هر لحظه اشکهایم مانند جواهرات از چشمانم سرازیر میشوند.
هوش مصنوعی: عاشقان نتوانند به کوی تو وارد شوند، و پاکان نیز برای تو نه آرامش دارند و نه آسایش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شود بحر کف همت تو موج زنان
ور شود ابر سر رایت تو توفان بار
بر موالیت بپاشد همه در و گوهر
بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار
ای ز کار آمده و روی نهاده به شکار
تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار
گاه تیغ تو بر آرد ز سر دشمن گرد
گاه تیر تو بر آرد ز بر شیر دمار
هیبت تیغ تو و تیر تو دارد شب و روز
[...]
دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار
نه چنان مست بغایت ، نه بغایت هشیار
طربی در دل آن ماه نو آیین زنبیذ
اثری در سر آن لعبت زیبا رخسار
از خم زلفش برگ سمنش غالیه پوش
[...]
بوستانبانا امروز به بستان بدهای؟
زیر آن گلبن چون سبز عماری شدهای؟
آستین برزدهای دست به گل برزدهای؟
غنچهای چند ازو تازه و تر بر چدهای؟
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
[...]
هرکه در پیش تو بر خاک بمالد رخسار
ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار
دگران گر به قدم بر سر کوی تو روند
من به سر بر سر کوی تو روم مجنونوار
سلطنت غیر تو کس را نسزد ز انکه به لطف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.