در غم هجرانت ای مهدی گدازانم چو شمع
شب نشین در مسجد و محراب سوزانم چو شمع
چند بیتی حافظ شیراز اینجا گفته است
گر بخوانم عالمی را زان بگریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو خندانم چو شمع
بیجمال عالم آرای تو روز من شب است
بی کمال خدمتت در عین نقصانم چو شمع
سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نور چشم
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
همچو صبحم یک نفس باقیست بیدیدار تو
روی بنما مهدیا تا جان برافشانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانه نوری فرست
ورنه از شوقت جهانی را بسوزانم چو شمع
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش شوقت گدازانم چو شمع
آتش مهر تو را فیضت عجب در سر گرفت
آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و غم فراق مهدی سخن میگوید و خود را به شمعی تشبیه میکند که در آتش خاموشی و انتظار میسوزد. او به شدت دلتنگی و بیتابیاش را بیان میکند و میگوید که در نبود مهدی، زندگیاش به شب تاریکی تبدیل شده است. شاعر از مهدی میخواهد که او را از این اندوه رهایی بخشد و درخششی به زندگیاش ببخشد. او همچنین به قدرت عشق و شوقش اشاره کرده و میگوید که حتی در سختیها نیز به یاد مهدی میسوزد و صبرش به حدی رسیده که همچون موم نرم شده است. شاعر از مهدی میخواهد که نوری به او برساند تا از این ظلمت خارج شود.
هوش مصنوعی: در غم دوری تو، ای مهدی، مانند شمعی که در شب در مسجد میسوزد، به شدت میسوزم و در آتش اشتیاق میگریم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم اشعار حافظ را بخوانم و احساسات و معانی آن را بیان کنم، ممکن است چنان احساسی در دلها ایجاد کنم که همه را به گریه بیندازد، مانند شمعی که میسوزد و اشکها را جاری میکند.
هوش مصنوعی: صبر و تحمل من به خاطر غم تو از هم گسسته شده است، ولی با وجود این همچون شمع در آتش، به خاطر عشق تو میخندم و نور امید را ساطع میکنم.
هوش مصنوعی: بدون زیبایی تو، روز من به شب میماند و در حالی که خدمترسانیام ناقص است، مانند شمعی هستم که در نور تو میسوزد.
هوش مصنوعی: ای نور چشمم، شبی مرا سرفراز کن و از دیدار خود روشنم کن تا همانند شمع، ایوانم نورانی شود.
هوش مصنوعی: مانند صبح، تنها برای لحظهای دیگر بدون دیدار تو باقی ماندهام. ای مهدی، روی خود را نشان بده تا جانم را مانند شمع فدا کنم.
هوش مصنوعی: در شب فراق، مرا نوری همچون پروانه بفرست، و گرنه از عشق تو مانند شمعی، دنیای خود را میسوزانم.
هوش مصنوعی: درد و غم تو به حدی عمیق شده که صبر و استقامت من مانند موم در دستان تو نرم و تغییر شکل میدهد. من آنقدر تحت تأثیر عشق تو هستم که مانند شمع در آب و آتش ذوب میشوم.
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو چنان شعلهای در درونم افروخته که حیرتانگیز است. چگونه میتوانم این آتش دل را با اشکهای خود خاموش کنم، مثل شمعی که در برابر آتش میسوزد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چند گویی با تو یک شب روز گردانم چو شمع
من عجب دارم گر امشب تا سحر مانم چو شمع
رشته عمرم به پایان آمد و تابش نماند
چارهای اکنون به جز مردن نمیدانم چو شمع
میدهم سررشته خود را به دست دوست باز
[...]
آتش دل چند سوزد رشته جانم چو شمع؟
ای صبا! تشریف ده تا جان برافشانم چو شمع
راز من چون شمع روشن گشت در هر محفلی
بس که سیل آتشین از دیده میرانم چو شمع
دارم امشب گرمیی در سر که ننشینم ز پای
[...]
بسکه هر شب سرگذشت خویش میرانم چو شمع
سر به سر رَخت وجودم را بسوزانم چو شمع
شام میسوزم ز هجر و روز میمیرم ز شوق
چون که میسوزی در آخر زنده گردانم چو شمع
دم نیارم زد اگر بُری زبانم را به تیغ
[...]
در شب تاریک هجران زار و سوزانم چو شمع
او چو گل خندان و من سوزان و گریانم چو شمع
با دلی پر آتشم دوودم به سر بر می رود
ز آتش سوداش سوزد رشته جانم چو شمع
گو برآ از مشرق امید آن خورشید حسن
[...]
در وفایِ عشقِ تو مشهورِ خوبانم چو شمع
شبنشینِ کویِ سربازان و رِندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشمِ غمپرست
بس که در بیماریِ هجرِ تو گریانم چو شمع
رشتهٔ صبرم به مِقراضِ غَمَت بُبْریده شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.