گنجور

 
فیض کاشانی

ای خرم از نوید قدومت بهار عمر

پژمرد در مفارقتت لاله‏‌زار عمر

این یک دو دم که دولت دیدار ممکن است

دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر

گیریم عمر خویش ز سر در زمان تو

روز فراق را که نهد در شمار عمر

از دیده گر سرشک چو باران رود رواست

کاندر غمت چو برق بشد روزکار عمر

بگذشت بی امام زمان روزگار ما

بر بی‏سعادتی است همانا مدار عمر

بگذشت دور آل نبی همچو نوبهار

گویی به خواب بود مرا روزگار عمر

پیش از وجود ما بگذشتند اهل بیت

بیچاره فیض هیچ ندید از گذار عمر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حافظ

ای خُرَّم از فروغِ رُخَت لاله زارِ عمر

بازآ که ریخت بی گُلِ رویت بهارِ عمر

از دیده گر سرشک چو باران چِکَد رواست

کاندر غمت چو برق بِشُد روزگارِ عمر

این یک دو دَم که مهلتِ دیدار ممکن است

[...]

صائب تبریزی

از ره مرو به جلوه ناپایدار عمر

کز موجه سراب بود پود و تار عمر

فرصت نمی دهد که بشویم ز دیده خواب

از بس که تند می گذرد جویبار عمر

برگ سفر بساز که با دست رعشه دار

[...]

فیض کاشانی

ای خرم از نوید قدومت بهار عمر

پژمرد در مفارقتت لاله‏‌زار عمر

این یک دو دم که دولت دیدار ممکن است

دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر

گیریم عمر خویش ز سر در زمان تو

[...]

جویای تبریزی

غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر

وقتی که فوت شد نبود در شمار عمر

با هیچ کس وفا نکند شاهد حیات

پیداست از دورنگی لیل و نهار عمر

هرگز ندیده است کس از سایه اش نشان

[...]

محیط قمی

ای چهر بر فروخته ات، لاله زار عمر

بازآ که بی رخ تو خزان شد بهار عمر

عمرت دراز باد که آمد طرب فزا

با یاد روی و موی تو لیل و نهار عمر

سرو و گلی نیامده چون عارض و قدت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه