ای خرم از نوید قدومت بهار عمر
پژمرد در مفارقتت لالهزار عمر
این یک دو دم که دولت دیدار ممکن است
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
گیریم عمر خویش ز سر در زمان تو
روز فراق را که نهد در شمار عمر
از دیده گر سرشک چو باران رود رواست
کاندر غمت چو برق بشد روزکار عمر
بگذشت بی امام زمان روزگار ما
بر بیسعادتی است همانا مدار عمر
بگذشت دور آل نبی همچو نوبهار
گویی به خواب بود مرا روزگار عمر
پیش از وجود ما بگذشتند اهل بیت
بیچاره فیض هیچ ندید از گذار عمر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و نوستالژیک شاعر نسبت به امام زمان و تأثیر غیبت ایشان بر زندگی بشر اشاره دارد. او از آمدن امام زمان به عنوان نوید بهار عمر یاد میکند و غم و پژمردگی ناشی از غیبت ایشان را تشریح میکند. شاعر به کوتاه بودن زمان ملاقات با امام اشاره میکند و از فراق و غم ناشی از آن صحبت میکند. در نهایت، شاعر به وضعیت بیسعادتی و گذر عمر بدون حضور امام میپردازد و حسرت زندگی بدون وجود اهل بیت را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: ای خوشحال، به خاطر آمدنت در زندگیام، بهار عمرم پژمرده شده است و در غیاب تو، گلهای عمرم زرد و بیزندگی شدهاند.
هوش مصنوعی: این مدت کوتاه که ممکن است فرصتی برای دیدار با خوشبختی داشته باشیم، از حال ما آگاه باش و بدان که زندگیمان به امور ناپیدا وابسته است.
هوش مصنوعی: در زمانی که تو در کنارم نیستی، عمر خود را از دست میدهم و روزهای جدایی را هم به حساب عمرم نمیآورم.
هوش مصنوعی: اگر اشک از چشم انسان به مانند باران بریزد، اشکالی ندارد، زیرا در غم تو، مانند برق، عمر انسان به سرعت میگذرد.
هوش مصنوعی: روزگار ما بدون وجود امام زمان گذرانده میشود و این چنین زندگی کردن نشانهی بدشانسی و ناامیدی است. عمر ما نیز تنها به همین بیبرکتی میگذرد.
هوش مصنوعی: دوران خانواده پیامبر سپری شد، مثل بهار که به خواب رفته باشد، و احساس میکنم که عمر من هم به خواب گذشته است.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه ما به دنیا بیاییم، اهل بیت سختیها و مشکلات زیادی را پشت سر گذاشتند و نتوانستند از زندگیشان بهرهای ببرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خُرَّم از فروغِ رُخَت لاله زارِ عمر
بازآ که ریخت بی گُلِ رویت بهارِ عمر
از دیده گر سرشک چو باران چِکَد رواست
کاندر غمت چو برق بِشُد روزگارِ عمر
این یک دو دَم که مهلتِ دیدار ممکن است
[...]
از ره مرو به جلوه ناپایدار عمر
کز موجه سراب بود پود و تار عمر
فرصت نمی دهد که بشویم ز دیده خواب
از بس که تند می گذرد جویبار عمر
برگ سفر بساز که با دست رعشه دار
[...]
ای خرم از نوید قدومت بهار عمر
پژمرد در مفارقتت لالهزار عمر
این یک دو دم که دولت دیدار ممکن است
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
گیریم عمر خویش ز سر در زمان تو
[...]
غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر
وقتی که فوت شد نبود در شمار عمر
با هیچ کس وفا نکند شاهد حیات
پیداست از دورنگی لیل و نهار عمر
هرگز ندیده است کس از سایه اش نشان
[...]
ای چهر بر فروخته ات، لاله زار عمر
بازآ که بی رخ تو خزان شد بهار عمر
عمرت دراز باد که آمد طرب فزا
با یاد روی و موی تو لیل و نهار عمر
سرو و گلی نیامده چون عارض و قدت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.