گنجور

 
فیض کاشانی

خیز تا از در طاعات گشادی طلبیم

بر در دوست نشینیم و مرادی طلبیم

بهر راه حرم وصل بیا تا برویم

به گدائی به در تقوی و زادی طلبیم‏

اشک آلوده ما گرچه روانست ولی

به رسالت بر او پاک نهادی طلبیم

لذت داغ غمت بر دل او باد حرام

اگر از جور غم هجر تو دادی طلبیم

صبر بر حکم الهی چه کنیم ار نکنیم

از خدا در غم تو خاطر شادی طلبیم‏

از پی آن که مگر قابل وصل تو شدیم

از ره تقوی و پرهیز رشادی طلبیم

جرم ما شد سبب بستن این در ای فیض

خیز تا از در طاعات گشادی طلبیم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حافظ

خیز تا از درِ میخانه گُشادی طلبیم

به رَهِ دوست نشینیم و مُرادی طلبیم

زادِ راهِ حَرمِ وصل نداریم مگر

به گدایی ز درِ میکده زادی طلبیم

اشکِ آلودهٔ ما گر چه روان است ولی

[...]

فیض کاشانی

خیز تا از در طاعات گشادی طلبیم

بر در دوست نشینیم و مرادی طلبیم

بهر راه حرم وصل بیا تا برویم

به گدائی به در تقوی و زادی طلبیم‏

اشک آلوده ما گرچه روانست ولی

[...]

اقبال لاهوری

چاره این است که از عشق گشادی طلبیم

پیش او سجده گذاریم و مرادی طلبیم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه