گنجور

 
فیض کاشانی

حوا چو دید ایمنی راه و رفع منع

باور شدش بخورد از آن و ندید اذا

آمد به نزد آدم و گفت ای صفی حق

گردید آن درخت مرا و تو را روا

از بهر امتحان به سوی آن شجر رویم

تا زین قضیه رفع شود پرده خفا

رفتم بسوی آن من و خوردم از آن بری

نی منع دیدم از کس و نی یافتم اذا

آدم فریب خورد و در آورد در خیال

کو را از آن درخت نصیبی است بی‏عنا

کرد اجتهاد و بود خطا اجتهاد او

منعی ندید کرد گمان شد مگر روا

دستی دراز کرد به سوی درخت علم

علمی که بود خاصه اولاد مصطفا

چون برگرفت ثمری خورد از آن بری

در خویش دید ذلّ زلل خواری خطا

آن حله ‏ای که داشت ببر رفت از برش

عریان شد از لباس کرامت بیک ادا

گر منتهی شدی ز شجر منتهی شدی

سدّ رهش نبود به جز سِدرِهِ منتهی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

تا داد باغ را سمن و گل بنونوا

بلبل همی سراید بر گل بنونوا

رود و سرود ساخته بر سرو فاخته

چون عاشقی که باشد معشوق او نوا

مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

چون نای بینوایم ازین نای بینوا

شادی ندید هیچ کس از نای بینوا

با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم

زیرا جواب گفته من نیست جز صدا

شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

آمدگه وداع چو تاریک شد هوا

آن مه‌ که هست جان و دلم را بدو هوا

گرمی‌ گرفته از جگر گرم او زمین

سردی‌ گرفته از نفس سرد من هوا

ماه تمام او شده چون آسمان کبود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا

زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا

شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه

شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا

گشته‌ست باژگونه همه رسمهای خلق

[...]

وطواط

ای بر مراد رأی تو ایام رامضا

بسته میان بطاعت فرمان تو قضا

از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف

وز فر تو فزوده وزارت بسی بها

خلق خدای را برعایت تویی پناه

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه