گنجور

 
فیض کاشانی

ای آنکه هرگز در دو کون چون تو نبودی دلبری

چشمی ندیده مثل تو مه‌طلعتی سیمین‌بری

مه‌طلعتی سیمین‌بری شکّرلبی سنگین‌دلی

شکّرلبی سنگین‌دلی عیاره افسونگری

چشمت به خون مردمان تیری نهاده در کمان

تیری نهاده بر گمان پر فتنه و جادوگری

پر فتنهٔ جادوگری خونخوارهٔ خونبارهٔ

مست خرابی ظالمی ویران کنی غارتگری

بهر شکار خاص و عام بنموده دانه زیر دام

نامش نهاده خال و زلف از مشک تر با عنبری

آن نقطه‌های خال و خط گرد لب شیرین تو

موریست پنداری هجوم آورده گردشگری

هر نرگسی هر عبهری بیمار چشم مست تو

بیمار چشم مست تو هر نرگسی هر عبهری

هر شکّری هر گوهری محو لب و دندان تو

محو لب و دندان تو هر شکّری هر گوهری

تا کی توان این دست را دیدن از آن کردن جدا

یا رب به لطفت فیض را ده ز آن صراحی ساغری

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

فصل بهاران شد ببین بستان پر از حور و پری

گویی سلیمان بر سپه عرضه نمود انگشتری

رومی‌رخان ماه‌وش زاییده از خاک حبش

چون نومسلمانان خوش بیرون شده از کافری

گلزار بین گلزار بین در آب نقش یار بین

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری

یا کبر منعت می‌کند کز دوستان یاد آوری

هرگز نبود اندر ختن بر صورتی چندین فتن

هرگز نباشد در چمن سروی بدین خوش منظری

صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین

[...]

حکیم نزاری

ترک من و آشوبِ دل خاتونِ ماه خاوری

بُغناق برگیر و بنه بر سر کلاه کافری

بر دوش زلفت چون زره بگشاده از ابرو گره

برده ز هفت اختر فره بسته قبایِ ششتری

بار و برت سیب و عنب نوشینْ دهان تریاکْ لب

[...]

امیرخسرو دهلوی

ای چهرهٔ زیبای تو رشکِ بتانِ آزری

هر چند وصفت می‌کنم، در حسن از آن زیباتری

هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر

شمسی ندانم یا قمر، حوری ندانم یا پری

آفاق را گردیده‌ام، مهر بتان ورزیده‌ام

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه