گنجور

 
فیض کاشانی

در عشق دوست ای دل شیدا چگونه‌ای

ای قطره کشاکش دریا چگونه‌ای

یادآور ای عدم ز نهانخانه‌ای قدم

پنهان چگونه بودی و پیدا چگونه‌ای

در بحر بی کنار کنارم کشید و گفت

بی ما چگونه بودی و با ما چگونه‌ای

من جلوه نا نموده تواز خویش میشدی

امروز غرق بحر تجلا چگونه‌ای

جمعی بساحل از کشش ما در اضطراب

ای غرق بحر عاطفت ما چگونه‌ای

بازم ز خویش‌ راند و بکنج غمم نشاند

گفت ای نشانه تیر بلا را چگونه‌ای

در چاه بابلم موی خود ببست

گفت ای اسیر زلف چلیپا چگونه‌ای

ای خانه زاد عشرت و پرورده‌ای طرب

در لجه محیط غم ما چگونه‌ای

ای فیض خویش را بغم عشق ما سپار

و آنگه ببین که در کنف ما چگونه‌ای

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مجیرالدین بیلقانی

ای مرغ بر پریده به بالا چگونه‌ای؟

وی در باز رفته به دریا چگونه‌ای؟

ای مریم طهارت وی جوهر حیا!

در خلوت‌آشیان مسیحا چگونه‌ای؟

اینجا به ماتم تو جهانی سیاه شد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
سید حسن غزنوی

ای آرزوی دیده بینا چگونه‌ای

وی مونس دل (من) تنها چگونه‌ای

از ناز و نازکی اگر اینجا نیامدی

باری یکی بگوی که آنجا چگونه‌ای

در است صورت تو و دریاست چشم من

[...]

مولانا

ای جان و ای دو دیده بینا چگونه‌ای

وی رشک ماه و گنبد مینا چگونه‌ای

ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست

ما بی‌تو خسته‌ایم تو بی‌ما چگونه‌ای

آن جا که با تو نیست چو سوراخ کژدم است

[...]

صائب تبریزی

ای جان به قید گنبد خضرا چگونه‌ای؟

ای باده در شکنجه مینا چگونه‌ای؟

ای شبنم بهشت که خورشید داغ توست

از اشتیاق عالم بالا چگونه‌ای؟

ای لاله‌ای که چشم به صحرا گشوده‌ای

[...]

فیض کاشانی

با جذب دوست ای دل شیدا چگونه‌ای

ای قطره با کشاکش دریا چگونه‌ای

ای طایر خجسته پی مرغزار انس

در تنگنای وحشت دنیا چگونه‌ای

هیچ از مقام اصلی خود یاد می‌کنی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه