سوختم از جفات من حق وفا که همچنین
ز آتش دل گداخت تن جان شما که همچنین
هر که بپرسدت چسان روز شود شب کسان
پرده ز چهره برفکن رو بگشا که همچنین
گویم اگر چسان فتد نور بعالم از رخی
خور منما که همچنان رخ بنما که همچنین
دم ز قیامت ارزنم قامت خود بمن نما
فتنه چگونه میشود خیز بیا که همچنین
گویم اگر چسان رود جان ز تن از برم برون
جان بتن آیدم چسان در برم آ که همچنین
حرف شکر اگر رود خنده بزیر لب بیار
ور ز گهر سخن رود لب بگشا که همچنین
راه سروش بسته شد ناطقه را دهان ببند
کس برسد دگر تو فیض باز سرا که همچنین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به درد و رنج ناشی از جدایی و عدم وفا اشاره میکند. او از آتش دلش که به سبب محبتِ کسی میسوزد، سخن میگوید و به شدت احساس میکند که چگونه روزها به شب میگرایند و رازهای درونی را نمیتوان پنهان کرد. شاعر همچنین در جستجوی نور و روشنی است و به طرز زندهای تجربیات عاشقانه و معنوی خود را بیان میکند. او از مسایل قیامت و جان و تن صحبت میکند و به عشق و شکر در کلمات خود اهمیت میدهد. در نهایت، شاعر تأکید میکند که باید به بیان احساسات و ارتباطات خود ادامه دهد و از فیض عشق و سخن باز نماند.
هوش مصنوعی: از رفتار بد خود سوختم و متوجه شدم که با قلبی آتشین، تن و جان شما نیز در آتش درد و اندوه میسوزد.
هوش مصنوعی: هر کس از تو بپرسد که چگونه روز به شب تبدیل میشود، باید با چهرهات پردهبرگیری و حقیقت را نشان دهی.
هوش مصنوعی: بگویم چگونه نور از رخسار تو به عالم میتابد، اما تو همچنان چهرهات را بنمایش بگذار، که از این طریق همچنان روشنایی میپراکند.
هوش مصنوعی: اگر روز قیامت در مورد من صحبت کنی، خودت را برای من نشان بده. بگذار ببینم که فتنه چطور به وجود میآید. بیاید و ببینیم که این وضعیت چگونه پیش میآید.
هوش مصنوعی: اگر بگویم چطور جان از بدن جدا میشود، باید بگویم که چگونه میتوانم آن جان را دوباره به بدن بخوانم، زیرا این امر دشوار است.
هوش مصنوعی: اگر حرف شیرینی بگویی، خندهای زیر لب به لبانم میآورد. و اگر از نیکوییها سخن برانی، لبهایم را برای صحبت کردن باز میکنم.
هوش مصنوعی: سخن سروش دیگر به کسی نمیرسد و نیازی به بیان آن نیست. باید سکوت کرد تا دیگران نتوانند به این نعمت دست یابند، زیرا موضوع به این شکل به پایان رسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کی ز حور پرسدت، رخ بنما که همچنین
هر کی ز ماه گویدت، بام برآ که همچنین
هر کی پری طلب کند، چهرهٔ خود بدو نما
هر کی ز مُشک دم زند، زلف گشا که همچنین
هر کی بگویدت «ز مه، ابر چگونه وا شود؟»
[...]
ای که دلم ز دست شد جانِ شما که همچنین
یک نفسی دگر مرو بهرِ خدا که همچنین
من به وفایِ عهدِ تو خورده قسم که همچنان
تو به هلاکِ جانِ من داده رضا که همچنین
چند که جهد میکنم تا تو ستیز کم کنی
[...]
تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم چنین
آب حیات چون رود، خیز و بیا که همچنین
هر که بگویدت که تو دل به چه شکل می بری؟
از سر کوی ناگهان مست بر آکه همچنین
هر که بگویدت که جان چون بود اندرون تن؟
[...]
روز چگونه شب شود، زلف گشا که همچنین
صبح سفید چون شود، خنده نما که همچنین
سیل چسان روان شود، جلوه نما که همچنین
فتنه بلند چون شود، خیز ز جا که همچنین
هر که در بهشت را گوید وا شود چسان
[...]
جانب دوست میکشد عشق مرا که همچنین
جذبهٔ اوست سوی او راهنما که همچنین
هر که ز قبله پرسدم روی کنم بروی دوست
سوی جمال او شوم قبله نما که همچنین
از تو بپرسد ار کسی قبله عاشقان کجاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.