با دوست مگو رازی هرچند امین باشد
شاید ز برون در دشمن بکمین باشد
چون دوست بود همدم دم هم نبود محرم
آگه بود از رازت با دل چو قرین باشد
از راز چو پردازم از دل بدل اندازم
آگه نشود تا دم چون دم بکمین باشد
رازی که نبی از حق بیدم شنود آن را
روحش نبود محرم هر چند امین باشد
از حسن و جمالش گر رمزی به دلم گوید
در سینه نگه دارم تا پردهنشین باشد
آمد بر من یکدم برد از دل من صد غم
گفتم که همین یکدم گفتا که همین باشد
گفتم چکنم با دل تا غم نبود در وی
گفتا غم من دارد بگذار غمین باشد
چون دید که هشیارم رفت از برم و میگفت
عاشق چو چنان باشد معشوق چنین باشد
شیرین سخن تلخش شوری بجهان افکند
چون لب شکرین باشد حرفش نمکین باشد
بر گرد سرش گشتم گفتا مهل از دستم
عاشق چو شود خاتم معشوق نگین باشد
گویند بصحرا رو شاید بگشاید دل
صحرا نگشاید دل خاطر چو حزین باشد
گویند ز این و آن تا چند سخن گوئی
زان رو که در آن باشد زانرو که درین باشد
گه مینگرم آنرا گه مینگرم این را
چون جلوه گه حسنش گه آن و گه این باشد
مه پیکری از مهرش تیری زندم بر دل
من مشتری آنم کان زهره چنین باشد
آنرا که هوای او در فیض نماند آب
در آتشم ار سوزد جان خاک زمین باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی راز و رمزهای دوستی و عشق است. شاعر هشدار میدهد که هرچند دوست ممکن است امین و نزدیک باشد، اما فاش کردن رازها میتواند خطرناک باشد، زیرا ممکن است دشمنی در کمین باشد. او از تجربیات خود میگوید که چگونه رازها را با دل نگه داشته و به دیگران نمیگوید.
شاعر به زیباییهای معشوق اشاره دارد و بیان میکند که عشق او همواره با درد و غم همراه است. او میگوید که عشق و معشوق مانند دو عنصر متضاد هستند که یکی شیرین و دیگری تلخ است. در انتها، احساسات عمیق و استقامت عاشق در مقابل چالشهای عشق را توصیف میکند و تأکید میکند که هیچ چیز نمیتواند او را از عشق دور کند، حتی آتش.
هوش مصنوعی: با دوست هرگز رازی را درمیان نگذار، حتی اگر به او اعتماد داری؛ زیرا ممکن است که کسی در بیرون، به دشمنی کمین کرده باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که دوست با تو است و همراهت، به او نمیتوان بهراحتی اعتماد کرد؛ او از اسرارت آگاه است و مثل دل است که همیشه در کنارت قرار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که از رازها صحبت میکنم، احساسات و افکار دل را پنهان میکنم. تا زمانی که در حال دم زدن هستم، کسی از آنچه در دل دارم آگاه نمیشود، زیرا این موضوع در درونم مخفی مانده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که رازی که پیامبر از حقیقت دریافت میکند، تنها در دست روح او محفوظ است و هیچکس حتی اگر قابل اعتماد باشد، نمیتواند به آن دسترسی پیدا کند.
هوش مصنوعی: اگر او از زیبایی و خوبیاش چیزی به دلم بگوید، آن را در دل نگه میدارم تا زمانی که او در پرده و پوشش باقی بماند.
هوش مصنوعی: یک لحظه بر من آمد و تمام اندوههایم را برطرف کرد. وقتی به او گفتم که همین یک لحظه کافی است، به من پاسخ داد که همین لحظه، همه چیز است.
هوش مصنوعی: گفتم چه کنم که دل غم ندارد، او گفت که دل من غم دارد، پس بگذار غمگین باشد.
هوش مصنوعی: وقتی دید که من بیدار و آگاه هستم، از کنارم رفت. او میگفت که اگر عاشق چنین باشد، معشوق نیز باید چنین باشد.
هوش مصنوعی: کسی که سخنانی شیرین و دلنشین دارد، حتی اگر آن سخنان تلخ هم باشند، تاثیری عمیق در جهان میگذارد. همانطور که لب شیرین میتواند خوشبو و دلپذیر باشد، کلام او هم حتی اگر تلخ باشد، جذاب و خوشایند است.
هوش مصنوعی: به دور سر او چرخیدم و او گفت: "صبر کن، از دستم نرو." زمانی که کسی عاشق شود، مانند نگینی روی انگشت معشوقش زیبا و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: میگویند به دشت برو، شاید دل تو با این کار گشوده شود، اما باید بدانید که دل بیابان هرگز باز نمیشود اگر دل تو مانند حزین باشد.
هوش مصنوعی: میگویند که تا کی میخواهی از این و آن صحبت کنی، چون صحبتهای تو در مورد چیزی است که در آن وجود دارد و در این نیز هست.
هوش مصنوعی: گاهی به یک سو مینگرم و گاهی به سوی دیگر، زیرا جلوههای زیبایی او به اینسو و آنسو میتابد.
هوش مصنوعی: ماه، با زیباییاش در دل من تیر میزند و من مشتری زیبایی او هستم، چون که هیچ کس مانند او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هر کس که به عشق و توجه او دچار نباشد، حالتی از سرگشتگی و التهاب را تجربه میکند. اگر عشق او در دل انسان نتواند جایی پیدا کند، مانند آبی است که در آتش میسوزد و فقط خاکی از خود به جا میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش وقتِ کسی کو را محبوب قرین باشد
ما را بکشد باری گر هجر چنین باشد
مسکین چه کند عاشق جز دردِ دل و زاری
از دوست جدا افتد ناچار حزین باشد
ای دوست بیا بنگر تا چون منِ دل خسته
[...]
گرمه به زمین باشد آن زهره جبین باشد
دوری طلبد از ماه نیز چنین باشد
نتوان طلب بوسی کرد از لب خندانش
حلوا نتوان خوردن هرگه نمکین باشد
بی ذکر دی نبود از باد دهانش دل
[...]
کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
از لعلِ تو گر یابم انگشتریِ زنهار
صد مُلکِ سلیمانم در زیرِ نگین باشد
غمناک نباید بود از طعنِ حسود ای دل
[...]
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته درین دفتر گفتیم و همین باشد
بخشد کهن آنکش نوپوشی ثمین باشد
یک نکته درین دفتر گفتیم و همین باشد
گرانکله چون خاتم آرم بسر انگشت
[...]
گویند که با غیری وین گرچه یقین باشد
میدانم و میگویم شاید نه چنین باشد
در پای تو از بختم امید بود مردن
این غایت امید است گر بخت برین باشد
در کوی غم از مجنون پیشیم و تو پس دانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.