رام قتلی و ما علیه حباح
قتل عشاقه علیه مباح
هر دلی کو اسیر عشقی شد
نیست او را دگر امید فلاح
تشنه بادهٔ وصال توام
العطش یا حبیب هات الراح
شب هجر تو جاعل الظلمات
روز وصل تو فالق الاصباح
از می وصل تو صبوح و غسوق
مست و مخمور را غداه و رواح
از نمکزار لعل شیرینت
آب حیوان همی برند ملاح
با من آنکن که مصلحت دانی
که مرا در صلاح تست صلاح
گر بسوزانیم ندارم باک
ورکشی خون من تراست مباح
تو نهٔ قابل وصال ای فیض
گفتگو را بمان مکن الحاح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مفاهیمی چون عشق و آرزو پرداخته است. شاعر از درد و رنج عشق خود میگوید و به شدت تشنه وصال محبوبش است. او بیان میکند که در شبهای دوری از معشوق، دلش غمگین و تاریک است و در روزهای وصال، احساس شادابی و سرخوشی میکند. به نظر میرسد او آماده است تا حتی در راه عشق رنج و خطر را بپذیرد و دلی آرام برای محبوبش میطلبد. همچنین اشاره دارد که اگرچه ممکن است در عشق آسیب ببیند، اما این را بیاهمیت میشمارد و به عشقش ادامه میدهد. شاعر در نهایت از محبوبش میخواهد که وقتش را صرف گفتوگو نکند و صمیمانه به او پاسخ دهد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در برابر عشق و احساسات، کشندهها و قاتلین مجاز به عمل هستند، و به نوعی بیانگر این است که عشق میتواند موجب قربانی شدن افراد شود. این موضوع به جنبههای شدید و تلخ عشق اشاره دارد، جایی که علاقه و شور و شوق میتواند به ضرر عاشقان تمام شود.
هوش مصنوعی: هر دلی که به عشق گرفتار شود، دیگر امیدی به نجات و بهبود ندارد.
هوش مصنوعی: من عطش وصال تو را دارم، ای محبوب، لطفاً جام می را به من بده.
هوش مصنوعی: شب جدایی تو تاریک و ظلمانی است، اما روز وصالت نورانی و روشنیبخش است.
هوش مصنوعی: از می عشق تو در صبح و شب، مست و سرمست هستم و حالتی شگفتانگیز دارم.
هوش مصنوعی: کشتیبان از دریاچهای که از شکر و شیرینی لبریزشده، آب حیات را بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: با من طوری رفتار کن که بهتر میدانی، زیرا اگر به نفع من باشد، به نفع تو نیز هست.
هوش مصنوعی: اگر من را بسوزانید، برایم اهمیتی ندارد، زیرا اگر جانم را بگیرید، خون من برای شما آزاد است.
هوش مصنوعی: تو شایستهی وصال نیستی، ای فیض، بیجهت اصرار نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در همه کارها کند انجاح
نبود مثل او به هزل و مزاح
روحها داد روح را زان راح
به صبوحی اربعین صباح
ای مبارک ز تو صبوح و صباح
ای مظفر فر از تو قلب و جناح
ای شراب طهور از کف حور
بر حریفان مجلس تو مباح
ای گشاده هزار در بر ما
[...]
بصر الحس ناظر الاشباح
نظر العقل شاهد الارواح
روح خود را به عالم ارواح
انس ده، تا رسی به روح و به راح
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.