گنجور

 
فیض کاشانی

رام قتلی و ما علیه حباح

قتل عشاقه علیه مباح

هر دلی کو اسیر عشقی شد

نیست او را دگر امید فلاح

تشنه بادهٔ وصال توام

العطش یا حبیب هات الراح

شب هجر تو جاعل الظلمات

روز وصل تو فالق الاصباح

از می وصل تو صبوح و غسوق

مست و مخمور را غداه و رواح

از نمکزار لعل شیرینت

آب حیوان همی برند ملاح

با من آنکن که مصلحت دانی

که مرا در صلاح تست صلاح

گر بسوزانیم ندارم باک

ورکشی خون من تراست مباح

تو نهٔ قابل وصال ای فیض

گفتگو را بمان مکن الحاح

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

در همه کارها کند انجاح

نبود مثل او به هزل و مزاح

عراقی

روح‌ها داد روح را زان راح

به صبوحی اربعین صباح

مولانا

ای مبارک ز تو صبوح و صباح

ای مظفر فر از تو قلب و جناح

ای شراب طهور از کف حور

بر حریفان مجلس تو مباح

ای گشاده هزار در بر ما

[...]

سلطان ولد

بصر الحس ناظر الاشباح

نظر العقل شاهد الارواح

مشاهدهٔ ۱۲ مورد هم آهنگ دیگر از سلطان ولد
اوحدی

روح خود را به عالم ارواح

انس ده، تا رسی به روح و به راح

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه