پر از کینه سالار توران سپاه
خروشان بیامد به آوردگاه
چو گودرز کشوادگان را بدید
سخن گفت بسیار و پاسخ شنید
بدو گفت کای پر خرد پهلوان
به رنج اندرون چند پیچی روان
روان سیاووش را زان چه سود
که از شهر توران برآری تو دود
بدان گیتی او جای نیکان گزید
نگیری تو آرام کو آرمید
دو لشکر چنین پاک با یکدگر
فگنده چو پیلان ز تن دور سر
سپاه دو کشور همه شد تباه
گه آمد که برداری این کینهگاه
جهان سر به سر پاک بیمرد گشت
بر این کینه پیکار ما سرد گشت
ور ایدونک هستی چنین کینهدار
از آن کوهپایه سپاه اندرآر
تو از لشکر خویش بیرون خرام
مگر خود برآیدت ز این کینه کام
به تنها من و تو بر این دشت کین
بگردیم و کینآوران همچنین
ز ما هرک او هست پیروزبخت
رسد خود به کام و نشیند به تخت
اگر من به دست تو گردم تباه
نجویند کینه ز توران سپاه
به پیش تو آیند و فرمان کنند
به پیمان روان را گروگان کنند
وگر تو شوی کشته بر دست من
کسی را نیازارم از انجمن
مرا با سپاه تو پیکار نیست
بر ایشان ز من نیز تیمار نیست
چو گودرز گفتار پیران شنید
از اختر همی بخت وارونه دید
نخست آفرین کرد بر کردگار
دگر یاد کرد از شه نامدار
به پیران چنین گفت کای نامور
شنیدیم گفتار تو سر به سر
ز خون سیاوش به افراسیاب
چه سودست از داد سر برمتاب
که چون گوسفندش ببرید سر
پر از خون دل از درد خسته جگر
از آن پس برآورد ز ایران خروش
ز بس کشتن و غارت و جنگ و جوش
سیاوش به سوگند تو سر بداد
تو دادی به خیره مر او را به باد
از آن پس که نزد تو فرزند من
بیامد کشیدی سر از پند من
شتابیدی و جنگ را ساختی
به کردار آتش همی تاختی
مرا حاجت از کردگار جهان
بر این گونه بود آشکار و نهان
که روزی تو پیش من آیی بجنگ
کنون آمدی نیست جای درنگ
به پیران سر اکنون به آوردگاه
بگردیم یک با دگر بیسپاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سالار توران با کینهای شدید به میدان نبرد آمده و گودرز را میبیند. او از گودرز میخواهد که به هیچ وجه به جنگ نروند، چون این جنگ به ضرر هر دو کشور است و باعث نابودی مردانشان میشود. سالار توران اعتقاد دارد که اگر جنگ ادامه یابد، دو کشور از این کینه تباه خواهند شد و هیچ یک از آنها به آرامش نخواهد رسید. او پیشنهادی مطرح میکند که خود و گودرز به تنهایی در میدان بجنگند و هر کدام که پیروز شد، سرنوشت دیگر لشکر را مشخص کند. گودرز با دقت به سخنان او گوش میدهد و احساس میکند که بدبختیها و کشتوکشتارهای اخیر ناشی از کینهجویی است. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که بهتر است با سالار توران در میدان نبرد مواجه شوند و به جنگندهای با روحیه بالاتر تبدیل شوند.
هوش مصنوعی: سالار توران با قلبی پر از کینه، لشکری پرتوان و قوی را به میدان نبرد آورده است.
هوش مصنوعی: گودرز به افرادی که در حال کار بودند نگاه کرد و با آنها صحبت کرد، او بسیار گفت و به حرفهایشان گوش داد.
هوش مصنوعی: به او گفت: ای دلاور با خرد، چرا در این زحمت و سختی، چنین پریشان هستی؟
هوش مصنوعی: روان سیاوش را از درد و رنجی که در شهر توران احساس کرده، نمیتوانی نجات بدهی. حتی اگر تو بخواهی را به یاد او از آنجا دور کنی، چه سودی خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: بدان که در این دنیا، او مکانی را برگزیده که در آن نیکان قرار دارند. تو هم اگر به آرامش و آسایش میخواهی، باید به دنبال جایی باشی که آنجا میتوان آسوده خاطر بود.
هوش مصنوعی: دو طرف به شدت در حال نبرد هستند و مثل فیلها که با قدرت به یکدیگر برخورد میکنند، به هم حمله میکنند.
هوش مصنوعی: بزودی سپاه دو کشور نابود خواهد شد، و زمان آن فرامیرسد که این کینه و دشمنی را برطرف کنیم.
هوش مصنوعی: به خاطر این دشمنی و مبارزهای که داریم، جهان به طور کلی از وجود مردان پاک و درستکار خالی شده و بر اثر این تنشها، همه چیز در حال آرامش و سردی است.
هوش مصنوعی: اگر چنین کینهای در دل داری، پس باید از آن کوهپایه سپاهی را آماده کنی.
هوش مصنوعی: از گروه خودت بیرون بیا و قدمی جلو بگذار، مگر اینکه از این کینه رهایی یابی.
هوش مصنوعی: بیایید با هم در این دشت بگردیم و به دنبال کسانی باشیم که باعث کینه و دشمنی شدهاند.
هوش مصنوعی: هر کسی که با ما مرتبط باشد و شایسته باشد، به موفقیت خواهد رسید و در موقعیت دلخواهش قرار خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: اگر من به دست تو نابود شوم، سپاه توران از من کینهای نمیورزند.
هوش مصنوعی: به نزد تو میآیند و از تو درخواست میکنند و جان را به عنوان ضمانت به گرو میسپارند.
هوش مصنوعی: اگر تو به دست من کشته شوی، من هیچ کس را از جمع دوستان آزار نخواهم داد.
هوش مصنوعی: من با لشکر تو دشمنی ندارم و در مورد آنها هم نگران نیستم.
هوش مصنوعی: گودرز به سخنان بزرگترها توجه کرد و از سرنوشت خود احساس کرد که همهچیز به خوبی پیش نمیرود.
هوش مصنوعی: در ابتدا به خالق جهان و آفریننده جهان سپاس گفت، سپس از پادشاه بزرگ و معروف یاد کرد.
هوش مصنوعی: با دقت به حرفهای تو، ای بزرگوار و مشهور، گوش فرا دادیم و آن را به خوبی فهمیدیم.
هوش مصنوعی: از خون سیاوش، چه نفعی برای افراسیاب وجود دارد؟ بر سر داد و انصاف نه باید تکیه کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که سر گوسفندش را بریدند، دلش پر از درد و غم شد و از شدت این ناراحتی به شدت رنج کشید.
هوش مصنوعی: پس از آن، سرزمین ایران را از شدت کشتار، تاراج و جنگ، صدا و فریاد بلندی برمیآورد.
هوش مصنوعی: سیاوش به خاطر قسم تو جانش را فدای تو کرد و تو به خاطر نادانی و بیتوجهی او را در باد سپردی.
هوش مصنوعی: پس از آنکه فرزندم به نزد تو آمد، دیگر به سخنان من توجه نکردی.
هوش مصنوعی: به سرعت آمدی و جنگی را به وجود آوردی، همچون آتش که پرخروش و تند است.
هوش مصنوعی: از خداوند جهان خواستهای دارم که هم در ظواهر و هم در باطن برایم روشن و مشخص است.
هوش مصنوعی: روزهایی خواهد آمد که تو به دیدار من خواهی آمد و حالا که اینجا هستی، وقت تامل و عقبنشینی نیست.
هوش مصنوعی: بیایید هماکنون به میدان جنگ رفته و در کنار یکدیگر بدون وجود سپاه از تواناییهای خود بهرهبرداری کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.