از اسبان گله هرچ شایسته بود
ز هر سو به لشکرگه آورد زود
پیاده همه کرد یکسر سوار
دو اسبه سوار از پس کارزار
سر گنجهای کهن برگشاد
به دینار دادن دل اندر نهاد
چو این کرده شد نزد افراسیاب
نوندی برافگند هنگام خواب
فرستادهای با هش و رای پیر
سخنگوی و گرد و سوار و دبیر
که رو شاه توران سپه را بگوی
که ای دادگر خسرو نامجوی
کز آنگه که چرخ سپهر بلند
بگشت از بر تیره خاک نژند
چو تو شاه بر گاه ننشست نیز
به کس نام شاهی نپیوست نیز
نه زیبا بود جز تو مر تخت را
کلاه و کمر بستن و بخت را
از آن کس برآرد جهاندار گرد
که پیش تو آید به روز نبرد
یکی بندهام من گنهکار تو
کشیده سر از جان بیدار تو
ز کیخسرو از من بیازرد شاه
جز این خویشتن را ندانم گناه
که این ایزدی بود بود آنچ بود
ندارد ز گفتار بسیار سود
اگر نیز بیند مرا ز این گناه
کند گردن آزاد و آید به راه
رسانم من اکنون به شاه آگهی
که گردون چه آورد پیش رهی
کشیدم به کوه کنابد سپاه
به ایرانیان بر ببستیم راه
وز آن سو بیامد سپاهی گران
سپهدار گودرز و با او سران
کز ایران ز گاه منوچهر شاه
فزون زان نیامد به توران سپاه
به زیبد یکی جایگه ساختند
سپه را در آن کوه بنشاختند
سپه را سه روز و سه شب چون پلنگ
به روی اندر آورده بد روی تنگ
نجستیم رزم اندر آن کینهگاه
که آید مگر سوی هامون سپاه
نیامد سپاهش از آن که برون
سر پهلوانان ما شد نگون
سپهدار ایران نیامد ستوه
به هامون نیاورد لشکر ز کوه
برادر جهاندار هومان من
به کینه بجوشید از این انجمن
به ایران سپه شد که جوید نبرد
ندانم چه آمد بر آن شیرمرد
بیامد به کین جستنش پور گیو
بگردید با گرد هومان نیو
ابر دست چون بیژنی کشته شد
سر من ز تیمار او گشته شد
که دانست هرگز که سرو بلند
به باغ از گیا یافت خواهد گزند
دل نامداران همه بر شکست
همه شادمانی شد از درد پست
و دیگر چو نستیهن نامدار
ابا ده هزار آزموده سوار
برفت از بر من سپیده دمان
همان بیژنش کند سر در زمان
من از درد دل برکشیدم سپاه
غریوان برفتم به آوردگاه
یکی رزم تا شب برآمد ز کوه
بکردیم یک با دگر همگروه
چو نهصد تن از نامداران شاه
سر از تن جدا شد بر این رزمگاه
دو بهره ز گردان این انجمن
دل از درد خسته به شمشیر تن
به ما بر شده چیره ایرانیان
به کینه همه پاک بسته میان
بترسم همی زانک گردان سپهر
بخواهد بریدن ز ما پاک مهر
وز آن پس شنیدم یکی بدخبر
کز آن نیز برگشتم آسیمه سر
که کیخسرو آید همی با سپاه
به پشت سپهبد بدین رزمگاه
گر ایدونک گردد درست این خبر
که خسرو کند سوی ما بر گذر
جهاندار داند که من با سپاه
نیارم شدن پیش او کینهخواه
مگر شاه با لشکر کینهجوی
نهد سوی ایران بدین کینه روی
بگرداند این بد ز تورانیان
ببندد به کینه کمر بر میان
که گر جان ما را ز ایران سپاه
بد آید نباشد کسی کینهخواه
فرستاده چون گفت پیران شنید
به کردار باد دمان بردمید
نشست از بر بادپای سمند
به کردار آتش هیونی بلند
بشد تا به نزدیک افراسیاب
نه دم زد به ره بر نه آرام و خواب
به نزدیک شاه اندر آمد چو باد
ببوسید تخت و پیامش بداد
چو بشنید گفتار پیران به درد
دلش گشت پرخون و رخساره زرد
شد از کار آن کشتگان خستهدل
بدان درد بنهاد پیوسته دل
وز آن نیز کز دشمنان لشکرش
گریزان و ویران شده کشورش
ز هر سو پلنگ اندر آورده چنگ
بر او بر جهان گشته تاریک و تنگ
چو گفتار پیران از آن سان شنید
سپه را همه پای برجای دید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، نویسنده به تحولات و جنگهای میان ایرانیان و تورانیان اشاره میکند. ابتدا، یکی از شخصیتها، اسبان را برای آمادهسازی لشکر فراهم میکند و افراد را به دو دسته سوار و پیاده تقسیم میکند. او به افراسیاب پیام میفرستد و از او میخواهد که به خاطر جلال و مقامش به جنگ بیاید، زیرا به غیر از او، کسی برای سلطنت شایسته نیست.
شخصیت دیگر، برادر هومان، سرشار از کینه، به جنگ میرود. در این جنگ، تعداد زیادی از نامداران ایرانی کشته میشوند و حالتی از ناامیدی و شکست به لشکر ایران دست میدهد. اما خبر میرسد که کیخسرو، شاه ایرانی با سپاهش به میدان جنگ میرسد که امیدی به پیروزی دوباره به لشکر ایران میدهد.
در نهایت، پیام افراسیاب به گوش او میرسد و او پس از شنیدن خبر کشتهشدگانش، دلی پرخون و غمزده میشود و تصمیم میگیرد برای جبران خسارات و ادامه نبرد اکثریت را به میدان بفرستد. تمامی این رویدادها، حواشی جنگ و دسیسههایی را که بین دو کشور در حال وقوع است به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: هر اسبی که برای لشکر مناسب بود، به سرعت از گله به محل لشکر آوردند.
هوش مصنوعی: همه افراد پیاده به طور کامل از میدان نبرد عبور کردند، در حالی که سوارکاران آنهایی که دو اسب دارند، همچنان در پی جستجوی پیروزی هستند.
هوش مصنوعی: مردم با پرداخت دینار، گنجینههای قدیمی را آشکار میکنند و دلهای خود را در اختیار میگذارند.
هوش مصنوعی: وقتی کارها به اینجا رسید، افراسیاب در هنگام خواب، نوندی را به هوا افکند.
هوش مصنوعی: یک نفر را فرستادهاند که با دقت و حکمت حرف بزند، او فردی روشن و مسلط بر کارش است و با شجاعت و توانایی حرکت میکند.
هوش مصنوعی: به فرمانده سپاه شاه توران بگو که ای دادگر، ای خسرو نامجوی.
هوش مصنوعی: از زمانی که گردونه آسمان به حرکت درآمد و بر خاک تیره چرخید،...
هوش مصنوعی: وقتی تو هنوز بر تخت سلطنت ننشستهای، هیچکس نام شاهی بر خود نخواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: تنها تو هستی که تخت را زیبا میکنی، و بخت و سرنوشت با بستن کلاه و کمربند معنا پیدا میکند.
هوش مصنوعی: کسی که در روز سختی و نبرد به یاری تو بیاید، همان فردی است که شایستگی رهبری و مدیریت را دارد.
هوش مصنوعی: من بندهای هستم که گناهکارم، اما تو مرا از خواب غفلت بیدار کردهای.
هوش مصنوعی: اگر کیخسرو از من ناراحت شود، من نمیدانم غیر از خودم چه گناهی کردهام.
هوش مصنوعی: اینجا اشاره به خدای یکتاست که از هر گونه گفتار و حُسن و زشتی فراتر است و از آنچه که در کلام انسان وجود دارد، بینیاز است. به عبارتی دیگر، او ذات مقدس و برتر از آن است که به وصف بیاید و هیچ کلام و گفتاری نمیتواند حقایق او را به طور کامل بیان کند.
هوش مصنوعی: اگر او مرا ببیند و از این گناه بگذرد، آزادانه به راه درست میآید.
هوش مصنوعی: من اکنون پیام مهمی را به شاه میرسانم که آیا زمان به چه سرنوشتی دگرگون شده است.
هوش مصنوعی: به کوهها رفته و لشکری را علیه ایرانیان آماده کردم و راهها را بر آنها بستیم.
هوش مصنوعی: از آن طرف، گروهی از سربازان به رهبری گودرز به سمت اینجا آمدند و با خود فرماندهان دیگری را نیز به همراه داشتند.
هوش مصنوعی: از زمان سلطنت منوچهر شاه در ایران، هیچگاه سپاهی از ایران به سرزمین توران نیامده است.
هوش مصنوعی: در کوهستانی، مکانی مناسب برای سپاه ایجاد کردند و آنجا را محکم و استوار ساختند.
هوش مصنوعی: سربازان را سه روز و سه شب مانند پلنگ در مقابل هم آماده نبرد کردند، در حالتی که به شدت و با چهرهای خشن در نظر داشتند.
هوش مصنوعی: ما در آن میدان نبرد که کینه و دشمنی در آن وجود دارد، نباید به دنبال لشکری باشیم که ممکن است به سوی هامون بیاید.
هوش مصنوعی: سپاه دشمن به خاطر این که قهرمانان ما شکست خوردند و به زمین افتادند، نرسید.
هوش مصنوعی: فرمانده ایرانی از کوهها نیامد تا لشکری را در هامون برپا کند، به این خاطر که از جنگ خسته شده بود.
هوش مصنوعی: برادر پادشاه هومان من از این جمع به خاطر کینهای که در دل دارد، به خشم آمده است.
هوش مصنوعی: به ایران لشکر کشید تا در جستجوی جنگ باشد، نمیدانم چه بر سر آن مرد شجاع آمد.
هوش مصنوعی: پسری از خانوادهٔ گیو برای انتقام آمد و به دنبال هومان، همسرش، گشت.
هوش مصنوعی: ابر دستی که مانند بیژنی (گلابی یا عصای دست) بر سر من افتاده، به خاطر دلتنگی و پرورش او، سرم غرق در اندوه و غم شده است.
هوش مصنوعی: کسانی که فکر میکنند همیشه در باغ و بستان برتر و بالاتر از دیگران هستند، باید بدانند که این موقعیت پایدار نیست و ممکن است روزی به مشکلات و آسیبها دچار شوند.
هوش مصنوعی: دل کسانی که نام آورند، به خاطر شکستها درهم شکسته است و تمام شادیهای آنها به خاطر رنجهای ناپسند از بین رفته است.
هوش مصنوعی: و دیگر مانند تو، کسی شایسته و مشهور نیست، با ده هزار سوارهنظام مجرب.
هوش مصنوعی: سپیدهدم، آن خورشید درخشان از کنارم گذشت و با خود زمان را به جلو برد.
هوش مصنوعی: من از مشکلات و دردهای درونم، نیرویی را جمع کردم و به میدان مبارزه رفتم.
هوش مصنوعی: در یک نبرد، تا شب فرا رسید، از کوه با یکدیگر درگیر شده و همراستا با هم بودیم.
هوش مصنوعی: وقتی که نهصد نفر از نامآوران شاه، در این میدان نبرد جان خود را از دست دادند.
هوش مصنوعی: دو قسمت از تشکیلات این دنیا، که دل را از درد به شمشیر تن دچار کرده، جدایی و سختیهای زندگی است.
هوش مصنوعی: ایرانیان به خاطر کینهاشان، تمام بافتهها و روابط پاکی را که میان مردم وجود داشت، خراب کردهاند.
هوش مصنوعی: میترسم از اینکه گردش روزگار بخواهد ما را از هم دور کند و محبتمان را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: پس از آن، خبری ناخوشایند را از کسی شنیدم که باعث شد از آن حالت آرامش دور شوم و آشفتگی به سراغم بیاید.
هوش مصنوعی: کیخسرو با سپاهی که به همراه دارد، به سوی میدانی که نبرد در آن در جریان است، میآید.
هوش مصنوعی: اگر این خبر درست باشد که خسرو به سمت ما میآید.
هوش مصنوعی: پادشاه میداند که من با سپاه و نیرو نمیتوانم به مقابلهٔ دشمنی که میخواهد بر او سلطه یابد، بروم.
هوش مصنوعی: آیا شاه با لشکر ترسناک و انتقامجو به سمت ایران میآید تا این کینه را بگشاید؟
هوش مصنوعی: او با کینه و نفرت به سمت تورانیان میرود و برای مقابله با آنها آماده میشود.
هوش مصنوعی: اگر سپاه ایران بر جان ما آسیب بزند، کسی نخواهد بود که کینهای در دل داشته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی فرستاده صحبت کرد، پیران به سرعت به او گوش دادند و مانند باد به حرکت درآمدند.
هوش مصنوعی: شخصی از بلندی بر اسب خود نشسته و به گونهای به نظر میرسد که همچون آتش، هیجان و قوتی فراوان دارد.
هوش مصنوعی: او تا به نزد افراسیاب رسید، نه در راه سخنی گفت و نه آرامش و خوابید.
هوش مصنوعی: سریعا به نزد شاه رفت و تخت او را بوسید و پیامش را رساند.
هوش مصنوعی: وقتی او سخنان پیران را شنید، دلش پر از درد شد و چهرهاش رنگ باخت.
هوش مصنوعی: دلهای خسته و غمگین آن کشتهشدگان، به خاطر آن درد همواره در اندوه و رنج باقی مانده است.
هوش مصنوعی: و از آنجا که دشمنان از لشکر خود فرار کرده و سرزمینشان ویران شده است.
هوش مصنوعی: از هر سمت، پلنگی با چنگالهایش به او حمله کرده و جهان به خاطر این تهدید، تاریک و تنگ شده است.
هوش مصنوعی: وقتی فرمانده، صحبتهای حکیمانه و تجربهدیده پیران را شنید، تمام سربازان را به حالت آمادهباش و در جای خود دید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.