از ناتوانی میکشد دوش نفس بار مرا
هر شب نسیمی میبرد آشفته دستار مرا
صیتم پس از من میکشد صوتی به گوش آسمان
جز در گسستن نالهای قسمت نشد تار مرا
یارست با من سرگردان، یاران همه نامهربان
کو مرگ تا هم در زمانآسان کند کار مرا
کو دل که غمخواری کند، کو گریه تا زاری کند
کو ناله کز یاری کند از من خبر یار مرا
من مرد عشرت نیستم، درخورد صحبت نیستم
جز باب حسرت نیستم ها مژده دلدار مرا
حسرت کشیده در برم، محنت گرفته بر سرم
عشقت رواج طرفهای دادست بازار مرا
بختم چه دلسوزی کند، ماتم چه نوروزی کند
خواهم خدا روزی کند صبحی شب تار مرا
هرگز نگشتم بهرهور، نه از کلاه و نه کمر
ژولیده مویی تا ز سر افکنده دستار مرا
آخر ز آه سرد من، بر باد دادی گرد من
خواهم به روز درد من بنشانی اغیار مرا
گر دل ز زلف آن نکو بیبهره شد از آرزو
فیض بهار خطّ او گل میکند خار مرا
فیّاض تا کی این چنین حسرت برم بر آن و این
کو مرگ کز دوش زمین بردارد این بار مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از کشش دل و احساسات عاطفی خود سخن میگوید. او به دنبال زیبایی و عشق است و احساس میکند که بدون داغ عشق، زندگیاش بیمعنا است. شاعر به اندیشههای حکیمانهاش اشاره میکند، اما دلش به دنبال دیوانگی و عشق دیگری است. او از عقل و منطق فاصله گرفته و به حالتی از شیدایی رسیده است. همچنین، او به نوشیدن شراب و تأثیر آن بر حالت درونیاش اشاره میکند و میگوید که از شناسایی عقل گمشدهاش بیم دارد. در کل، شعر احساسی عمیق و جستجوی عشق و دیوانگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: نفس ضعیف و ناتوان من هر شب بار سنگینی از غم و اندوه مرا بر دوش میکشد و نسیمی که میوزد، آنچه را که بر سر دارم به هم میریزد و آشفته میسازد.
هوش مصنوعی: پس از من، صدایم در آسمان طنینانداز میشود، اما تنها صدای نالهای که از من باقی میماند، نتوانست تار وجودم را به هم بزند.
هوش مصنوعی: دوست من در کنارم بیهدف و سرگردان است، در حالی که سایر دوستانم نسبت به من بیمحبت هستند. ای مرگ! بیا و کار مرا آسان کن.
هوش مصنوعی: کجاست قلبی که برایم غم بخورد، کجاست کسی که برایم اشک بریزد و از دل ناشادیش ناله کند؟ کجاست کسی که از حال یارم به من بگوید؟
هوش مصنوعی: من فردی نیستم که به خوشگذرانی بپردازم و صحبتهایم شایسته این موضوع نیست. تنها چیزی که برایم باقی مانده حسرت است و چشمانتظاری برای خبری از محبوبم.
هوش مصنوعی: دلم به عشق تو تنگ شده و غم سنگینی بر دوشم نشسته است. عشق تو به گونهای رونق و زندگی به بازار احساسات من بخشیده است.
هوش مصنوعی: سرنوشت من چه دلسوزی دارد و در عزا چه شادمانی پیدا میشود. آرزو دارم خداوند روزی دهد که صبحی روشن برای شب تاریک من بیافریند.
هوش مصنوعی: من هرگز بهرهای نبردم، نه از کلاه و نه از کمر پر از چین و چروک مویی، که تا سرم دستار را افکنده است.
هوش مصنوعی: در نهایت، به خاطر آه و ناراحتی عمیق من، همه چیز را از بین بردی. من میخواهم در روزهای سخت و دردناک زندگیام افرادی غریبه را در کنار خود داشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر دل از زیبایی موهای آن معشوق بینصیب بماند و نتواند آرزو کند، بوسهای چون بهار از خط او خار وجودم را گل میکند.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر، به احساس حسرت و نارضایتی او اشاره دارد. او از خدا میخواهد تا دیگر بار سنگین زندگی را از دوش او بردارد و به او آرامش عطا کند. به نوعی او در پی رهایی از مشکلات و سختیهای خود است و میخواهد که این وضعیت طولانیمدت نباشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.