گنجور

 
فیاض لاهیجی

چو موکشان به گلشنم آرد هوای تو

در پای گلبن افتم و میرم برای تو

مرغ زدام جسته درآرم دگر به دام

جان به لب رسیده کنم چون فدای تو

گو قطرة کرم مفشان ابر نوبهار

دامن به دیگری نگشاید گدای تو

دور از تو چشمخانه تهی کرده‌ام ز نور

حیفست دیگری بنشیند به جای تو

گر در شکست خاطر مایی دریغ نیست

ای خونبهای خاطر عاشق رضای تو

دست نگار بسته به چشمم بکش ببین

رنگین‌ترست گریة من یا حنای تو

خونم حلال بر فلک آن دم که من ترا

بوسم دو دوست و بی‌خبر افتم به پای تو

چون شعله برفروز که پروانه‌وار من

گرد سر تو گردم و گردم فدای تو

ای دل مروتی و نه رحمی نه، چند و چند

گریی تو از برای من و من برای تو!

روپوش گریه خنده بیجا چه می‌کنی!

بر قهقهة تو خنده زند هایهای تو

فیّاض شستِ آن مژه بوسید تیرناز

گر دیرتر رسی به سر وعده، وایِ تو

 
sunny dark_mode