بسی بگریستم کان شوخ را تندی ز خو بردم
ز سیل گریة بیاختیار آبی به جو بردم
به تحریک هزار اندیشه آه نارسایی را
ز سینه تا به لب آوردم و آخر فرو بردم
متاع دین و دنیا را نبود آن اعتبار آخر
برای خاک کویش تحفه، مشت آبرو بردم
شدم خواهی نخواهی عاقبت قربان ناز او
بسی برد از من او لیکن من این نوبت ازو بردم
نهادم عاقبت فیّاض بر دل بار بدنامی
به دوش خویش تا کوی ملامت این سبو بردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و دردهای خود میپردازد. او در ابتدا از فریاد و نالههای خود صحبت میکند و میگوید که به خاطر یاد تو از خود غافل شده است. شاعر در مسیر عشق با مشکلاتی روبهرو میشود و امید به کمک دیگران را از دست میدهد، اما در نهایت خود را تسلیت میدهد. او به عشق و فراق اشاره میکند و نسبت به غمهایش احساس ندامت دارد. در پایان، با وجود دردها و غمها، به شادی دیگری اشاره میکند و از پیوند و یاری که با عشق خود دارد، سخن میگوید. در کل، این شعر توصیفگر عشق، درد، ندامت و همچنین شادکامی ناشی از عشق است.
هوش مصنوعی: زیاد گریه کردم زیرا آن جناب با رفتار تندش من را تحت تاثیر قرار داد و از شدت گریه، مانند سیلابی که به طور ناگهانی به راه میافتد، آب به جو (رودخانه) منتقل کردم.
هوش مصنوعی: به خاطر هزاران فکر و خیال، آهی که در دل داشتم، تا لبهایم آمد و در نهایت دوباره درون خودم نگهش داشتم.
هوش مصنوعی: متاع دین و دنیا ارزشی ندارد، زیرا در نهایت برای خاک آن کوی، من تنها آبرویم را به همراه آوردهام.
هوش مصنوعی: به ناچار و بیمیل، در نهایت به خاطر زیبایی و جذابیت او قربانی شدم. او بارها من را تحت تأثیر قرار داده و احساساتم را به بازی گرفته، اما در این مرحله من توانستم از او چیزی بگیرم.
هوش مصنوعی: به ناچار بار سنگینی از بدنامی را بر دوش خود حمل کردم و با اعتماد به نفس به سوی جایی که به خاطر انتقاد و سرزنش معروف است، رفتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.