چندان که از تو جور و جفا کم نمیشود
از ما نصیب مهر و وفا کم نمیشود
چون نخل شعله ریشه در آتش دواندهایم
ما را بهار نشو و نما کم نمیشود
با آنکه گریه هستی ما را به آب داد
یک دم غبار خاطر ما کم نمیشود
اسباب حسن یار چنان در فزونیند
کز پای ناز رنگ حنا کم نمیشود
در کشوری که بارش مژگان تر بود
در چار فصل، فیضِ هوا کم نمیشود
هر چند دیدمت به تو مشتاقتر شدم
این درد جان فزا به دوا کم نمیشود
فیّاض ضبط دل چه کنی کاین سفال را
هر چند بشکنند صدا کم نمیشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به بیان حالتی از عاشقانه و ناتوانی خود در برابر عشق و زیبایی معشوق میپردازد. او میگوید که برای هلاک شدن او نیازی به خشم و کینه نیست، زیرا عشقش چنان او را به درد میآورد که هیچ کمین و تدبیری لازم نیست. اشاره به ابروی معشوق کافی است تا او را به زانو در آورد، و این همه دلشکستگی و عشق او نیازمند هیچ دلیل اضافی نیست. شاعر بیان میکند که زیبایی و محبت معشوق در دلش عمیق است و این عشق برای او به اندازه کافی کامل و کافی است. در نهایت، او از اسیری در دام هوس و تیر ناز معشوق میگوید و اشاره میکند که هیچ چیز دیگری جز عشق و زیبایی این معشوق، او را راضی نمیکند.
هوش مصنوعی: هر چقدر که تو بدی و ظلم کنی، محبت و وفاداری ما هیچ کم نمیشود.
هوش مصنوعی: ما مانند نخلهایی هستیم که ریشهمان در آتش سوزانده شده است، اما این آتش مانع رشد و شکوفایی ما نخواهد شد و بهار زندگیمان همچنان ادامه دارد.
هوش مصنوعی: هرچند که با اشکهایمان، زندگی برای ما مثل آب میشود، اما در یک لحظه هم غم و یادهای تلخ از ذهن ما پاک نمیشود.
هوش مصنوعی: وسایل زیبایی محبوبم آنقدر زیاد است که حتی از پای ناز او، رنگ حنا کاسته نمیشود.
هوش مصنوعی: در کشوری که اشکهای زیبایی به وفور ریخته میشود، در هر فصل سال، اثر خوشایند هوا کمتر نمیشود.
هوش مصنوعی: هرچند هر بار که تو را میبینم، بیشتر به تو علاقهمند میشوم، اما این درد عمیق و رنجآورم هرگز با درمانی برطرف نمیشود.
هوش مصنوعی: نقش و تأثیر دل به گونهای است که هرچقدر هم آن را شکست دهند، صدایش کم نخواهد شد. به عبارتی، احساسات و تاثیری که در دل است نمیتواند از بین برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
افغان که درد ما بدوا کم نمی شود
تا بیش میشود غم ما کم نمی شود
پاکیزه دل چو آینه یی ای فرشته خوی
زان است کز رخ تو صفا کم نمی شود
آبش مگر ز چشمه خورشید داده اند
[...]
خوبی بالتفات وفا کم نمی شود
بنمای رخ که از تو صفا کم نمی شود
صحبت بیاد و بوسه بپیغام تا بکی
این غایبانه بازی ما کم نمی شود
من بوی جان فرستم و تو نکهت عبیر
[...]
ای گریه ریزشی، که بلا کم نمی شود
سیلی که کرد جور و جفا، کم نمی شود
صحت در آرزوی دلم ماند و همچنان
از لطف او امید دوا کم نمی شود
نازم به حسن و عشق که از جام اتحاد
[...]
در کوی عشق درد وبلا کم نمی شود
از باغ خلد برگ ونوا کم نمی شود
موج از شکست روی نمی تابد از محیط
اخلاص ما به جور وجفا کم نمی شود
هر داغ حسرت تو کم از آفتاب نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.