شبم در کلبة دل ماهتاب از یاد ماهی بود
تمنّای دو چشمم توتیای خاک راهی بود
نبود آن قوّتم از ناتوانیهای دل، ورنه
خرابی دو عالم از دلم در بند آهی بود
خوشا عهدی که با من هر جفا کان تندخو میکرد
جفای دیگر از بهر تلافی عذرخواهی بود
سیه بود ارچه روزم عمرها از هجر رخساری
ولی چشمم سفید از حسرت زلف سیاهی بود
خرابی یافت راهی در دلم چون ملک بیصاحب
خوشا عهدی که در ملک دلم غم پادشاهی بود
چو از بتخانه سوی کعبه برگشتم یقینم شد
که تا سر منزل جانان از اینجا نیز راهی بود
خرابم گرچه فیّاض از نگاهی کرد آن بدخو
ولی تعمیر این ویرانه هم کار نگاهی بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در جستجوی خودآگاهی و شناخت درونی سخن میگوید. شاعر از حالتی گمشدگی صحبت میکند و از مخاطب میخواهد که برای یافتن خود، به درون خویش نظر کند. او به عواطف و احساساتش اشاره میکند و میگوید که سختیهای زندگی او را از مسیر درست دور کرده است. همچنین، او از دوری معشوق و درد آرزوی او سخن میگوید و بیان میکند که این دوری باعث ناتوانی او در دیدن خود واقعیاش شده است. بهطور کلی، این شعر بر تلاش برای رسیدن به شناخت و هویت واقعی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: در دل شب، ماه تابانی که در کلبهام وجود داشت، یادآور ماهی بود که در آرزوی آن دو چشم، مثل گردی از خاک در راهی مخفی شده بود.
هوش مصنوعی: اگر ضعفهای قلبم نبود، قدرت من از میان میرفت و ویرانی همۀ جهانها تنها با یک آه از دل من بود.
هوش مصنوعی: خوشا آن زمانی که هر بار که تندخو با من بدی میکرد، به جای بدی کردن بیشتر، از من دلجویی میکرد و عذرخواهی مینمود.
هوش مصنوعی: حالم بسیار بد است و روزگارم تاریک به نظر میرسد. با اینکه سالها از دوری معشوق میگذرد و چهرهاش را نمیبینم، اما چشمهایم به خاطر آرزوی داشتن موهای سیاهش، روشن و پرامید است.
هوش مصنوعی: دل من همچون یک سرزمین بیصاحب، به خرابی دچار شده است و خوشا به حال آن زمانهایی که در دل من، غم و اندوهی بر پادشاهی حاکم بود.
هوش مصنوعی: وقتی از بتکده به سمت کعبه برگشتم، مطمئن شدم که برای رسیدن به محبوب واقعی، از اینجا هم راهی وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه من در حال ویرانی هستم و شخص بدجنسی باعث این حال و روز من شده، ولی نیکو بودن و مهربانی یک نگاه هم میتواند این خرابه را بهبود بخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مطلب هرکس که بینی مالی و جاهی بود
ترک مال و مطلب دنیا مرا شاهی بود
بخت معذور است گر از حال ما آگاه نیست
خفته را از حال بیداران چه آگاهی بود
میکشد یارم به جرم آن که میخواهی مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.