خوبان که شوخی مژه از تیر بردهاند
طرح نگاه از دم شمشیر بردهاند
صد ره شکست رنگ و نیامد به رو، ز بیم
این قوم رنگ از گل تعبیر بردهاند
صبح از جبین طالع ما تیرگی نبرد
خاصیّت اثر ز دَمِ پیر بردهاند
هر شب فغان به داد دلم زود میرسید
امشب ز من به ناله خبر دیر بردهاند
چشم حیا مدار که این شوخ دیدگان
شرم از نگاه شاهد تصویر بردهاند
آهن دلی، چه باکت از آسیب خستگان
طرح دلت ز جوهر شمشیر بردهاند
آبادی سرای تعلق طمع مدار
زین کارخانه رونق تعمیر بردهاند
زهّاد در نصیحت سوداییان عشق
مغز دماغ حلقة زنجیر بردهاند
فیّاض شاد باد روان ملک که گفت
«سردی ز استخوان تباشیر بردهاند»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این غزل از شاعر به تصویر کشیدن تغییرات زندگی و عشق پرداخته است. شاعر به زیباییهای زندگی اشاره میکند و از بخت بد خود میگوید که او را به این حال گرفتار کرده است. او به احساس عمیق خود نسبت به معشوق و دگرگونیهایی که عشق در او ایجاد کرده اشاره میکند. تصاویر مختلفی از جنبههای عشق، نظیر شوق و جنون، در این شعر موج میزند و شاعر از تأثیرات زیباییهای طبیعی و هنر بر دل و جان خود سخن میگوید. در نهایت، عشق را همچون یک شکار یا جنون توصیف میکند که در کمین اوست.
هوش مصنوعی: زیباییها با ناز و شوخی چشمانشان، تأثیرات عمیقتری دارند و دقت نگاهشان به اندازهای قوی است که میتواند همچون شمشیر عمل کند.
هوش مصنوعی: بسیاری بارها به شکست و ناامیدی دچار شدهاند، اما به خاطر ترس از این مردم، رنگ و بوی خود را از دست دادهاند و به طور کلی معنا و جلوهگری خود را از دست دادهاند.
هوش مصنوعی: صبح از پیشانی سرنوشت ما هیچ تیرگیای نمیبرد، چون اثر وزش نفس پیر را گرفتهاند.
هوش مصنوعی: هر شب، صدای ناله و شکایت دلم به سرعت به دیگران میرسید، ولی امشب خبر ناامیدی و غم من خیلی دیر به دیگران رسیده است.
هوش مصنوعی: چشمان خود را از حیا دور کن، زیرا این چشمهای بازیگوش شرم را از نگاه محبوب به تصویر کشیدهاند.
هوش مصنوعی: دل تو مانند آهن است و از آسیب های افرادی که خسته شدهاند، نگران نیستی؛ چون طرح و احساساتت را از جوهر شمشیر به دست آوردهاند.
هوش مصنوعی: به دنیای وابستگی و خواستهها دل نبند، زیرا از این کارگاه زندگی، زیبایی و آبادانی را از تو گرفتهاند.
هوش مصنوعی: زاهدان در نصیحت افرادی که عاشق هستند، از عشق و شور و شوق آنها آگاهند و به آنها میگویند که این حالت مانند زنجیری است که آنها را به خود بسته است.
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن روحی که برای پادشاهی زنده است و میگوید: «سرما از استخوانها ریشهکن شده است».
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیران که دقع قبض طباشیر بردهاند
آب رخ جوان به دم پیر بردهاند
چون من هر آن کسان که نفس کردهاند سرد
نور سحر به نالهٔ شبگیر بردهاند
سرگشتهاند اگرچه به تحصیل تجربه
[...]
جمعی که ره به چشم و دل سیر بردهاند
بیچشمزخم راه به اکسیر بردهاند
با صبح خوش برآی که غفلت گزیدگان
زهر از عروق دل به همین شیر بردهاند
پیران کار دیده درین راه پرخطر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.