شب از هجر رخت صد غم در غمخانة ما زد
نوای جغد آتش بیتو در ویرانة ما زد
چنان در قتل ما بازار رشک دلبران شد گرم
که خود را شعله بیتابانه بر پروانة ما زد
دل از یاد لب لعلش به خون شعله میغلتد
چه میبود اینکه آتش در دل پیمانة ما زد
نبود از نوبهار گریة ما هیچ تقصیری
که برق آفتی پیدا شد و بر دانة ما زد
چو عرض درد دل کردیم فیّاض از حیا پیشش
لبش صد خنده بر تقریر بیتابانة ما زد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات و تجربیات عمیق خود در عشق و یادگارهای آن میپردازد. او به این نکته اشاره میکند که عشق او را در وضعیتی اضطراری قرار داده و آرزو دارد که از جمع آن عشق و زیباییها برخیزد. همچنین، به تأثیر شنبه و نگرش خود نسبت به دنیا اشاره دارد، و این که اگر چه ممکن است غم و یأس وجود داشته باشد، اما باید امید به بهار و زیبایی را حفظ کرد. در نهایت، اشارهای به خطرات زندگی و قدرت عشق دارد که همچنان او را به جلو میبرد.
هوش مصنوعی: در شبهایی که به خاطر دوری تو قلب ما پر از غم است، صدای جغد به غمخانه ما سر زده و آتش جدایی تو نیز در خرابههای وجود ما شعلهور است.
هوش مصنوعی: دلبران به قدری در حسادت نسبت به ما سرگرم و مشغول شدند که مانند شمعی که بیتابانه به پروانه نزدیک میشود، خود را در خطر قرار دادند.
هوش مصنوعی: دل به شدت از یاد لب زیبا و قرمزش آشفته و ناراحت است، در حالی که آتش دل ما را به شدت تحت تاثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که در فصل بهار، دل ما بینقص و بیگناه است و هیچ تقصیری ندارد؛ چرا که ناگاه آفتاب تابان ظاهر شد و بر روی دانه ما تابید.
هوش مصنوعی: وقتی ما از درد دل خود صحبت کردیم، فیاض به خاطر شرم، لبخندهای زیادی زد و نتوانست خودش را کنترل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.