مگر دلِ به غم عشق بستهای دارد
که آفتاب تو رنگ شکستهای دارد!
مگو که هیچ ندارد نظر فکندة عشق
دل شکستهای و جان خستهای دارد
قیاس حال دل من کسی تواند کرد
که در کف آینة زنگ بستهای دارد
به درد نالة من کس نمیرسد چه کنم!
خراسِ سینه زبان شکستهای دارد
به باغ هر سر خاری که هست چون فیّاض
به دست از گُلِ داغِ تو دستهای دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و عاشقانه شاعری اشاره دارد که به محبوبش ابراز میکند. شاعر میگوید پروانه (که نماد عشق و عشقورزی است) بدون حضور محبوبش نمیتواند تاب بیاورد و نگران است که در بزم محبوب خود به خاطر حرمان از او دچار اضطراب شود. او به زیبایی محبوب اشاره میکند و میگوید که اشکهایش از دیدار محبوب منعکس شده و ستارهها تاب تحمل نور خورشید او را ندارند. شاعر همچنین به ناکامیهای جدایی و تاثیرش بر دلش میپردازد و میگوید که هیچ چیز نمیتواند عشق او را از محبوبش جدا کند. در پایان، او به فیض و زیبایی عشق اشاره میکند و میگوید که دلش هرگز از رضایت محبوبش دور نخواهد شد.
هوش مصنوعی: آیا قلبی که به غم عشق مبتلا شده، حسی مانند آفتابی دارد که رنگش پریده و شکسته است؟
هوش مصنوعی: نگو که عاشق دل شکسته و جان خستهای هیچ چیز ندارد؛ چرا که او به دور از این ظواهر، نگاهی عمیق و ارزشمند دارد.
هوش مصنوعی: تنها کسی میتواند حال و روز من را درک کند که در دستش آینهای باشد که زنگ زده و مات است.
هوش مصنوعی: هیچکس به درد و فریاد من توجه نمیکند، چه باید بکنم! سینهام پر از غم است و زبانم نمیتواند آن را بیان کند.
هوش مصنوعی: در هر باغی هر چقدر که خار وجود داشته باشد، مانند یک بخشنده که از احساسات عمیق و سوزان تو یک دسته گل میچنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.