سخن ز تنگیت اندر دهن نمیگنجد
درین دقیقه کسی را سخن نمیگنجد
به ذوق نسبت لعل لب تو غنچه به باغ
چنان شکفت، که در پیرهن نمیگنجد
سری به انجمنت نیست همچو شمع، بلی
فروغ حسن تو در انجمن نمیگنجد
کجاست گریه که خالی کنم دلی که مرا
ز دوستی تو خون در بدن نمیگنجد
به آرزوی تو فیّاض اگر به خاک رود
بدین غلوی هوس در کفن نمیگنجد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر دلتنگی و دوری از معشوق است. شاعر اشاره میکند که هرچند معشوق از او دور است، اما در دل او نزدیکی بیشتری دارد. او با زخمهایی که ناشی از تیر عشق است، مواجه است و حتی بهترین داروها نمیتوانند این درد را درمان کنند. شاعر میگوید که در کوی معشوق، حتی نور خورشید هم از دور میشود و پرتو آن به سختی قابل دیدن است. همچنین به زیبایی و شرم معشوق اشاره میکند که گل را تحت تأثیر قرار میدهد. در نهایت، شاعر از محنت و درد خود در ایام عید میگوید و بدین ترتیب، عید را به ماتم تبدیل میکند.
هوش مصنوعی: در این لحظه، از شدت تنگی و فشار، هیچکس قادر به صحبت کردن نیست و کلمات نمیتوانند احساسات را توصیف کنند.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت لبانت، غنچهای در باغ به قدری شکوفا شد که دیگر در پیراهن جا نمیشود.
هوش مصنوعی: تو مانند شمع در جمعها نمیدرخشی، بلکه زیبایی تو بسیار فراتر از آن است که در هر مجلسی گنجانده شود.
هوش مصنوعی: کجاست گریهای تا بتوانم دل شکستهام را خالی کنم، دل واقعی که به خاطر دوستی تو، تحمل درد و خون در بدنم را ندارد.
هوش مصنوعی: اگرچه به خاطر آرزوی تو همیشه بخشنده بود، اما اگر نزدیک زمین بیفتد، این احساس پرواز او در آرزویش در چارچوب محدود کفن نمیگنجد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو را به جز سخن اندر دهن نمیگنجد
سخن همین شد و دیگر سخن نمیگنجد
کمال شوق دهان تو غنچه را در دل
به غایتیست که در خویشتن نمیگنجد
نمیکنم گله ز آن لب به کام و ناکامی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.