گنجور

 
فصیحی هروی

عشق هر جا دست با غیرت پی پیمان دهد

وصل آنجا جان ستاند هجر آنجا جان دهد

ما و آسایش معاذالله که صید عشق را

آب حیوان در جگر خاصیت پیکان دهد

عشق با هر کس بنا سازی بر‌آید نام وصل

در مذاقش لذت خونابه هجران دهد

خواب را بر چشم مستان اجل سازم حرام

بعد قتلم خوی او گر رخصت افغان دهد

نشئه شوق فصیحی هر دم افزونتر شود

عشق هر چندش شراب از ساغر حرمان دهد

 
sunny dark_mode