شمارهٔ ۹۳ - در مدح خواجه عمید اسعد کدخدای امیر ابوالمظفر والی چغانیان
بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر
ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر
گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح
گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر
هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا
هر زمانی آسمان را پرده ای سازد دگر
در بیابان بیش از آن حله ست کاندر سیستان
در گلستان بیش از آن دیباست کاندر شوشتر
هرکجا باغیست بر شد بانگ مرغان از درخت
هر کجاکوهیست بر شد بانگ کبکان از کمر
سوسن سیمین، وقایه برگرفت از پیش روی
نرگس مشکین، عصابه برگرفت از گرد سر
بر توان چیدن ز دست سوسن آزاد سیم
بر توان چیدن ز روی شنبلید زرد زر
ارغوان از چشم بدترسد از آنرو هر زمان
سرخ بیجاده چو تعویذ اندر آویزد ز بر
هر زمان از نقش گوناگون همه روی زمین
چون نگارین خانه دستور گردد سر بسر
خواجه بومنصور، دستور عمید اسعد، از اوست
سعد اجرام سپهر و فخر اسلاف گهر
دولتش گیتی پناه و نعمتش زایر نواز
هیبتش دریا گذار و همتش گردون سپر
خانمان دوستان از جود او پر ناز و نوش
شهر و بوم دشمنان از سهم او زیر و زبر
هیچ علم از عقل او مویی نماند باز پس
هیچ فضل از خلق او گامی نگردد زاستر
مهر وکین و جنگ و صلح و کلک و تیغ او دهند
دوستان و دشمنان را نفع و ضر و خیر وشر
پیل مست ار بر در کاخش کند روزی گذار
شیر نر گر بر سر راهش کند وقتی گذر
آتش خشمش دو دندان بر کند از پیل مست
آفت سهمش دو ساعد بشکند از شیر نر
در تن پیل دلاور زهره گردد خون صرف
گرد چشم شیر شرزه مژده گردد نیشتر
گرچه باشد آبگینه باتبر ناپایدار
چون برو نامش بخوانی بشکند رویین تبر
ممتحن را دیدن او باشد از غمها فرج
منهزم را نام او بر دشمنان باشد ظفر
روشنایی یابد ازدیدار او دو چشم کور
اشنوایی یابد از آواز او دو گوش کر
سایه او برهمای افتاد روزی در شکار
زان سبب بر سایه پر همای افتاد فر
مهر او روزی به طلق از روی رأفت دیده دوخت
زان سپس هرگز نشد بر طلق آتش کارگر
در چغانی رود اگر روزی فروشوید دو دست
ماهیانرا چون صدف در تن پدید آید درر
ای پدر را نامور فرزند کاندر دور دهر
تا قیامت زنده شد از نام تو نام پدر
تا بتابد نیمروزان از تف خورشید سنگ
تا برآید بامدادان آفتاب از باختر
کامران باش و روان را از طرب با بهره دار
شادمان باش و جهان را بر مراد خویش خور
همچنین نوروز خرم صد هزاران بگذران
همچنین ماه مبارک صد هزاران بر شمر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای طبیعت در فصل بهار و تاثیرات آن بر زندگی و احساسات انسانها میپردازد. در آن به بارش باران و شکوفایی گلها، آواز پرندگان و زیباییهای باغها اشاره شده است. شاعر به فضایل و قدرت یک شخصیت مهم مانند خواجه بومنصور دستور اشاره میکند که با حکمت و قدرتش، سبب آرامش و سعادت مردم میشود. در نهایت، شعر به دعا برای خوشبختی و شادکامی در زندگی میانجامد و نوروز و ماه مبارک را به عنوان نمادهای شادی و تازگی جشن میگیرد.
هوش مصنوعی: ابرهای فروردین از روی دریا بلند شدند و به آسمان رفتند، سپس بر باغ و بوستان باریدند و مانند مرواریدهای تازه، زمین را تزیین کردند.
هوش مصنوعی: گاهی در باغ گلها ظاهر میشود و مانند یک تابلو زیبا جلوه میکند و گاهی بر فراز آسمان مانند یک سپر نقرهای درخشش دارد.
هوش مصنوعی: در هر زمان، گلستان با لباسی جدید تزئین میشود و آسمان نیز هر بار با پردهای متفاوت پوشانده میشود.
هوش مصنوعی: در بیابان، زیبایی و زرق و برق بیشتری از لباسهای بافتنی در سیستان وجود دارد و در گلستان، نازکدستترین پارچهها از آنچه در شوشتر هست، بیشتر است.
هوش مصنوعی: هرجا که باغی وجود دارد، صدای پرندگان از درختان به گوش میرسد و هرکجا که کوهی هست، صدای کبکها از دامن کوه به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: گل سوسن، از جلو نرگس سیاه حریم خود را محافظت کرد و از بالای سرش کنارهگیر شد.
هوش مصنوعی: میتوان از دست گل سوسن زیبا و آزاد، زیباییهای درخشان و با ارزش مانند طلا را برداشت. همچنین، میتوان زردی گلشن را که مانند زر است، به دست آورد.
هوش مصنوعی: گل ارغوان به خاطر ترس از چشم بد، همیشه سرخ و رنگین است و مانند تعویذی که به گردن آویزان شده، خود را محافظت میکند.
هوش مصنوعی: هر لحظه از شکل و رنگهای مختلفی که در سراسر زمین وجود دارد، مانند تزیینات یک خانه، زیبایی خاصی به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: خواجه بومنصور، شخصیتی با ارزش و دارای مقام والایی است که به عنوان دستور عمید اسعد شناخته میشود. او به عنوان کسی که نشانههای ستارگان و بزرگی اجداد را به همراه دارد، مورد ستایش قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: حکومت او، پناهی برای جهانیان است و نعمتش شامل حال زائران میشود. عظمت او مانند دریاست و ارادهاش همچون سپری برای آسمان عمل میکند.
هوش مصنوعی: دوستان به برکت بخشش او زندگی راحت و خوشی دارند، در حالی که شهر و دیار دشمنان به خاطر او دچار آشفتگی و مشکلات شده است.
هوش مصنوعی: هیچ دانشی از خرد او باقی نماند، و هیچ فضلی از آفریده او به عقب برنخواهد گشت.
هوش مصنوعی: دوستان و دشمنان هر کدام از محبت و دشمنی، مبارزه و آرامش، فریب و حقیقت استفاده میکنند و اینها برای آنها هم منفعت و هم ضرر، و همچنین خوبی و بدی به همراه دارد.
هوش مصنوعی: اگر روزی فیل مستی به در خانهاش بیفتد، شیر نر هم اگر در راهش برود، اتفاقی برای او نمیافتد.
هوش مصنوعی: خشم او مانند آتش است و قدرتش به اندازهای است که حتی دندانهای یک فیل مست را میتواند از جا بکند و بازوهای یک شیر نر را بشکند.
هوش مصنوعی: در بدن فیل شجاع، قلبی شجاعانه پیدا میشود و خون در اطراف چشمان شیر دلیر در حال جوشش و هیجان است.
هوش مصنوعی: هرچند که شیشهای ناپایدار و شکننده است، اما اگر آن را بشکنی و نامش را بگویی، تبر آهنی هم خواهد شکست.
هوش مصنوعی: دیدن ممتحن (آزمایش کننده) میتواند به معنای رهایی از غمها باشد. شکست خوردن در برابر مشکلات و دشواریها ممکن است نشانهای از پیروزی باشد که نامش بر دشمنان سایه میافکند.
هوش مصنوعی: دو چشم نابینا با دیدن او روشن میشوند و دو گوش ناشنوا از صدای او آگاه میشوند.
هوش مصنوعی: روزی در حال شکار، سایه او بر پرندهای افتاد و به همین خاطر سایه پرنده بر او سایه افکند.
هوش مصنوعی: دوستش از روی محبت و توجه، وقتی برای نخستین بار به او نگاه کرد، چنان چشمانش را به او دوخت که دیگر هیچ آتش و ناراحتی نتوانست به او آسیب برساند.
هوش مصنوعی: اگر در روزی دستان ماهیها را از چنگ رود چغانی بگیرید، همچون صدفهایی در درون وجود آنها نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: ای پدر، فرزند نامداری داری که تا قیامت در دنیا زنده خواهد ماند و این به خاطر نام و شهرت توست.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید در اوج خود در آسمان میتابد و گرما و نورش به شدت احساس میشود، در صبح بامداد، تابش آفتاب از سمت غرب آغاز میشود.
هوش مصنوعی: شاد و خوشحال باش و از لذتهای زندگی بهرهمند شو. همچنین دنیا را به گونهای بساز که مطابق با آرزوها و خواستههایت باشد.
هوش مصنوعی: عید نوروز را با شادی و سرزندگی زیاد جشن بگیر و همچنین ماه مبارک رمضان را به طور پرشکوه و با خوشی سپری کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر
جامه ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر
طرفه باشد مشک پیوسته بآتش ماه و سال
و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه تر
چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه هاش
[...]
مهرگان امسال شغل روزه دارد پیش در
خواجه از آتش پرستی توبه داد او را مگر
خواجه سید وزیر شاه ایران بوعلی
قبله احرار و پشت لشکر و روی گهر
تیغ را میر جلیل و خامه را خواجه بزرگ
[...]
اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر
نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر
اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد
جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟
خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته
[...]
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر
ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست
باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر
ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست
[...]
مابَقی فی النّاسِ حُرٌّ
لاٰوَلاٰفی الْجِنّ حُرٌّ
قَدْمَضیٰحُرُّ الْفَریَقیْنِ
فُحُلْو اُلْعَیْشِ مُرٌّ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.