ای دریغا دل من کان صنم سیمین بر
دل من برد و مرا از دل او نیست خبر
او دلی داشت گرامی و دلی دیگر یافت
کاشکی من دلکی یافتمی نیز دگر
دلفروشان خراسان را بازار کجاست
تا دلی یابم ازیشان چو دل خویش مگر
اندرین شهر کسی را دل افزونی نیست
ور بود نیز همانا نفروشند به زر
هر که او گرد بتان گشت چو من بیدل شد
حال ازینگونه ست اینجا، حذر ای قوم حذر
تو چگویی که من بیدل چون تانم گفت
مدحت خسرو عادل به چنین حال اندر
میر ابو احمدبن محمود آن شیر شکار
میر ابو احمد بن محمود آن شیر شکر
آنکه از شاهان بیشست به علم و به ادب
آنکه از میران بیشست به فضل و به هنر
به نهاد و خو و صورت بپدر ماند راست
پسر آنست پدر را که بماند بپدر
تا جهان گم نشود، گم نشود نام و نشان
پدری را که چنین داد خداوند پسر
شکر باید کند ایزد را سلطان که کند
به چنین شاه نکو رسم پسندیده سیر
گر هنر باید، هست، ار که سخا باید هست
به قیاس عدد قطره باران به شمر
ایزد از چهره او چشم بدان دور کناد
خاصه امروز که امروز فزون دارد فر
ای سپندی ،منشین، خیز سپند آر سپند
تا ترا سازم از این چشم گرامی مجمر
ور بدست تو کنون اخگر افروخته نیست
ز آتش هیبت آن شه به فروزان اخگر
چشم بد را ز چنان شاه بگردان به سپند
کآفرین باد بر آن صورت نیکو منظر
نه شگفتست که از دیدن آن بار خدای
مرد کم بین را بفزاید در دیده بصر
دیدی امروز ملک را تو بآن دشت فراخ
پیش آن موکب و آن رایت فرخ پیکر
تو نگفتی بچه ماند، نه من ایدون گفتم
که بمه ماند و مه را ز ستاره لشکر
ماه از آن گفتم کاندر لغت و لفظ عرب
چشمه روز بود ماده و مه باشد نر
مگرش دیدی شاهان کمر بسته گهی
دیده ای هیچ شهی بسته بدین زیب کمر؟
هر که شاهنشهی وملک همیخواهد جست
گو چو او باش و گرنه بشوو رنج مبر
ملک آن باشد کورا به سخن باشد دست
ملک آن باشد کورا به هنر باشد کر
او هنر دارد بایسته چو بایسته روان
او سخن راند پیوسته چو پیوسته درر
همه شاهان جهانرا چو همه در نگرم
بندگی باید کرد از بن دندان ایدر
ایدرست آنکه همه داشتنی جم پنهان
ایدرست آنکه همی جست بجهد اسکندر
ایدرست آنکه همی خوانند او را طوبی
ایدرست آنکه همی خوانند او را کوثر
شکر ایزد را کامروز بدانجایگهم
که شهان همه گیتی را آنجاست مفر
برسد قافیه وشعر و بپایان نرسد
گر بگویم که چه کرد او به بت کالنجر
تا نباشد چو گل سیب گل آذرگون
تا نباشد چو گل نار گل نیلوفر
تانماند به گلاب آن عرق مرز نگوش
تا نماند به می قطر بلی سیسنبر
شادمان باد و بهرکام که دارد برساد
آن نکو خوی نکو منظر نیکو مخبر
شغل او با طرب و شغل عدو با غم دل
بخت او روز به و بخت عدو روز بتر
همچنین عید بشادی بگذاراد هزار
در جهانداری و در دولت پیروز اختر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و درد دل خود میگوید که دلش را تصرف کرده و از معشوق خود هیچ خبری ندارد. او آرزو دارد که دل دیگری هم به دست آورد، اما در این شهر کسی نیست که دل او را به او بدهد. شاعر به ستایش میرزابو احمد بن محمود (یکی از شاهان) میپردازد و او را بزرگترین و نیکوترین پادشاه معرفی میکند که در علم و ادب و هنر ممتاز است. در ادامه به فضائل و زیباییهای این شاه اشاره میکند و از دیگران میخواهد که در این صفتها مانند او باشند. در نهایت، شاعر بر اهمیت شادمانی و خوشبختی در زندگی تاکید میکند و به شادی و موفقیت برای همه دعا میکند.
هوش مصنوعی: آه، دل من که مجذوب زیباییهای یک معشوق نقرهای شده و او هیچ اطلاعی از احوال دل من ندارد.
هوش مصنوعی: او قلبی باارزش داشت و حالا دلی دیگر به دست آورده است. ای کاش من هم میتوانستم دل دیگری پیدا کنم.
هوش مصنوعی: ای کاش میتوانستم در بازاری پیدا کنم که دلبرانی از خراسان باشند، تا دل و وجدانی را از میان آنها بیابم که شبیه دل خودم باشد.
هوش مصنوعی: در این شهر کسی پیدا نمیشود که دل را شاد کند و اگر هم فردی چنین باشد، قلبها را نمیتوان به پول خرید.
هوش مصنوعی: هر کس که مانند من به دور بتها بیفتد، حالش چنین است. اینجا ای مردم، احتیاط کنید و از این وضعیت بپرهیزید.
هوش مصنوعی: تو چگونه میتوانی بگویی که من دلسوختهام؟ وقتی سخن از ستایش پادشاه عادل به میان میآید، در چنین حالتی من چگونه باید جواب دهم؟
هوش مصنوعی: میر ابو احمد بن محمود، مانند شیر جوانی است که در شکار شیرینی و لذت زندگی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: کسی که از پادشاهان برتر است، در دانش و ادب، و کسی که از نیکان و بزرگان فراتر است، در فضل و هنر.
هوش مصنوعی: پسر به ویژگیها و ظواهر پدرش شبیه است. پسر واقعی، آن کسی است که صفات و ویژگیهای پدر را در خود حفظ کند و به او متصل بماند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا وجود دارد، نام و نشانی از پدری که خداوند چنین نعمتی به او بخشیده، گم نخواهد شد.
هوش مصنوعی: باید خدا را شکر کرد که فرمانروایی مثل شاه نیکویی وجود دارد که رفتار پسندیدهای دارد و از سنتهای نیک پیروی میکند.
هوش مصنوعی: اگر هنر وجود داشته باشد، پس وجود دارد، و اگر سخاوت لازم باشد، آن هم وجود دارد، همانطور که تعداد قطرات باران قابل شمارش است.
هوش مصنوعی: خداوند به خاطر چهره او، نگاهش را از او دور کرده است، بهویژه امروز که امروز بیشتر از همیشه اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: ای خوشبو، نشین و برخیز تا تو را از این چشم ارزشمند مانند آتش دانایی بسازم.
هوش مصنوعی: اگر در دستان تو اکنون شعلهای روشن نیست، به خاطر هیبت و بزرگی آن شاه، هنوز آتش در دلها در ادامه میسوزد.
هوش مصنوعی: از آن شاه زیبا چشم بد را دور کن، زیرا پادشاهی که چهرهای خوب دارد، سزاوار ستایش و دعاست.
هوش مصنوعی: این طبیعی است که با دیدن آن نعمت الهی، انسان ضعیفالنظر بیشتر تحت تأثیر قرار گیرد و در چشمش بزرگتر جلوه کند.
هوش مصنوعی: امروز در دشت وسیع، چشم تو شاهد تماشای پادشاهی بود که با آن کاروان و پرچم پربرکت خود در حال حرکت بود.
هوش مصنوعی: تو نگفتی که فرزند من حالت خوب نیست، و نه من چنین چیزی گفتم که بگویم که من ماندهام و ستارهها مانند لشکری به دور من هستند.
هوش مصنوعی: در زبان عربی، واژه "روز" به معنای چشمهای است که روشنایی را میآورد و در مقابل آن، "ماه" به عنوان نماد نرینه و تابش ملایم شب شناخته میشود.
هوش مصنوعی: آیا تا به حال شاهانی را دیدهای که به زیبایی و شکوه کمر بسته باشند؟ آیا هیچ پادشاهی را با این چست و چالاکی دیدهای که مانند آنها کمر خود را به این شکل بیاراید؟
هوش مصنوعی: اگر کسی میخواهد پادشاه و فرمانروایی داشته باشد، باید مانند او عمل کند وگرنه از تلاش و زحمت بیهوده خودداری کند.
هوش مصنوعی: الان اگر کسی به زبان خوش و با هنر صحبت کند، او باید در موقعیت بالای اجتماعی قرار گیرد؛ ولی اگر کسی فقط به ظاهر و مقام نگاه کند و از هنر و کلام خوب بیبهره باشد، او در حقیقت ناتوان و بیارزش خواهد بود.
هوش مصنوعی: او در هنر و گفتار خود مسلط و ماهر است و مثل همیشه با طراوت و بدون توقف سخن میگوید.
هوش مصنوعی: اگر به همه پادشاهان جهان نگاه کنم، از دل و جان باید به آنها خدمت و اطاعت کنم.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره شده است که کسی که همه چیزهایی که در اختیار دارد را به طور کامل و عمیق درک میکند، مانند جم (که نماد ثروت و قدرت است) در وجود خود پنهان دارد. همچنین فردی که به دنبال رسیدن به اهداف بزرگ است، مانند اسکندر، باید در تلاش و جستجو باشد تا به موفقیت برسد. این دو نکته به صورت مقایسهای بیان شدهاند.
هوش مصنوعی: آنکه به او طوبی میگویند، حقیقتاً همان کسی است که به او کوثر نیز میگویند.
هوش مصنوعی: سپاسگزار ایزد هستم که امروز در جایی هستم که تمامی پادشاهان دنیا در آن جا قرار دارند.
هوش مصنوعی: اگرچه شعر و قافیه به پایان میرسد، اما نمیتوانم بگویم که او با بت معروف چه کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تا زمانی که زیبایی و نشاط خاصی وجود نداشته باشد، زیباییهای دیگر هم واقعی و محقق نخواهند شد. به عبارت دیگر، هر زیبایی و جلوهای نیازمند زمینه و عنصر خاص خود است تا به درستی جلوهگر شود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عطر گل در این مرز پخش است، به خاطر این عطر، به می (شراب) احتیاجی نیست و هیچ چیز دیگری نمیماند.
هوش مصنوعی: به خوشی و کامیابی برساند کسی که دارای سجایای نیک، چهره زیبا و خبرهای خوب است.
هوش مصنوعی: شغل او با شادی و نشاط همراه است، در حالی که کار دشمن با اندوه و غم است. روزگار او خوش و روزگار دشمن بدتر است.
هوش مصنوعی: همچنین جشن عید را با شادی برپا کن، که هزار بار در جهان با وجود تو حکمرانی و دولت پیروزی وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خضاب من و از موی سیه کردن من
گر همی رنج خوری، بیش مخور، رنج مبر!
غرضم زو نه جوانی است؛ بترسم که زِ من
خردِ پیران جویند و نیابند مگر!
رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر
خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر
بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم
رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر
سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت
[...]
عید شاداب درختیست که تا سال دگر
از گل و میوۀ او بوی همی یابی و بر
بوی آن گل بترازد چو خرد کار دماغ
بر آن میوه بتازد چو خرد سوی جگر
زین گل و میوه همان به که یکی گیرد بار
[...]
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
تا نشان آری ما را ز دل افروز بهار؟
ای دلارام و دل آشوب و دلاویز پسر
عهد کرده بوفا با من و نابرده بسر
غم عشق تو روانم بلب آورده بلب
درد هجر تو توانم بسر آورده بسر
شمنان چون تو ندیدند و نبینند صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.