ای عهد من شکسته بدان زلف پر شکن
باز این چه سنبلست که سر برزد از سمن
دامیست آن که از پی دل تو همی زنی
دام ار همی ز بهر دل من زنی مزن
چندین هزار حیله چه باید ز بهر دل
دل پیش تست چون نپذیری همی ز من
در سیم چاه کندی و دامی همی نهی
بر طرف چاه از سر زلفین پر شکن
تو شغل دوست داری و در هر کجا رسی
چاهی همی فرو بر و دامی همی فکن
ما را سخن فروش نهادی لقب چه بود
از چه به زر زمان خریدی همی سخن
خواجه بزرگ تاج بزرگان ابو علی
خورشید مهتران و سر خواجگان حسن
آن ذوفنی که تا به کنون هیچ ذوفنون
هرگز بر او به کار نبردهست هیچ فن
در شغل شاه و ساختن ملک معتمد
بر گنج شاه و مملکت شاه مؤتمن
از بهر نیکنامی شاه و صلاح خلق
از بست برگرفت و بیامد به تاختن
اندیشه رعیت چندان که او کند
اندیشه وثن نه همانا کند شمن
شکرش همی کنند یکایک به روز و شب
پیر و جوان، تو انگر و درویش، مرد و زن
روزی هزار بار بر او آفرین کنند
اندر هزار خانه واندر صد انجمن
تا او به پیشگاه وزارت فرو نشست
برخاست از میان جهان فتنه و محن
بر دست او رها شد و از بند رسته شد
صد راد مرد مهتر و صد راد ممتحن
گویی خدای وحی فرستاد سوی او
کآزاد وار بیخ بلا از جهان بکن
وز بهر مملکت چنانکه ندانست کرد کس
آیینهای نیک نهاد و نکو سنن
بنشاند جور و فتنه ز گیتی به عدل و داد
تا عالمی به مهر بر او گشت مفتنن
در روزگار او وطن خویش باز یافت
پانصد هزار مردم گمگشته از وطن
بر جویهای خشک به امید عدل او
اکنون همی صنوبر کارند و نارون
در باغهای پست شده هم بدین امید
نونو همی بنفشه نشانندو نسترن
آن جایها که خار مغیلان گرفته بود
امروز بوستان و گلستان شد و چمن
هر کس به شغل خویش فرورفت و باز یافت
از رای نیک و برکت خواجه سر رسن
با جامههای محتشمان کرد عدل او
آن را که گشته بود به صد پاره پیرهن
حال ولایتی به مثال بنات نعش
از مردم گریخته برکرد چون پرن
کس بود کو ز کوه یمن برگذشته بود
امروز روی باز نهاد از کُه یمن
تا خوی او چنین بود او را به روز و شب
ایزد نگاهدار بود ز آفت زمن
ای اختیار کرده سلطان روزگار
لابلکه اختیار خداوند ذوالمنن
ز آزادگی نمودن و کردارهای نیک
آزادگان به شکر تو گشتند مرتهن
تا هیچ خلق شاد بود در همه جهان
خلق از توشاد باد و تو شادان ز خویشتن
تو شادمان و آنکه به تو شادمانه نیست
چون مرغ برکشیده به تفسیده بابزن
هر روز نو به بزم تو خوبان ماهروی
هر سال نو به دست تو جام مِی کهن
زین عید بهره تو نشاط و سرور باد
بهر مخالف تو غم و انده و حزن
دو دست تو به دست دو بت، سال و ماه باد
این آفتاب خلخ و آن شمسه ختن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دوستی است که در آن شاعر از شکستن عهد و وفاداری صحبت میکند. او به زلف پر شکن معشوق اشاره میکند و میگوید که دامها و حیلهها برای به دست آوردن دل او بیفایده است. همچنین به وزیری بزرگ اشاره میکند که با انصاف و نیکوکاری خود زندگی مردم را بهبود میبخشید و باعث ایجاد عدالت و آرامش در جامعه شد. شاعر از تغییرات مثبت در دوران این وزیر میگوید و اینکه چگونه او توانسته است مردم را به وطن بازگرداند و مشکلات را حل کند. در نهایت، شاعر خیرخواهی و شادی را برای این وزیر و همچنین مردم آرزو میکند.
هوش مصنوعی: ای یار، بدان که با آن زلف پرپیچ و خم خود، عهد من را شکستی. از این گل زیبا که از گلابی بلند شده، چه خبری داری؟
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال قلب تو میگردد، اگر بخواهد برای من هم تلاشی کند، بهتر است این کار را نکند.
هوش مصنوعی: چندین هزار ترفند و زیرکی برای خاطر تو وجود دارد، ولی وقتی که تو دل ندهی و قبول نکنی، چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: در کنار چاه، دام و تلهای میگذاری و موهای پر از شکن و زیبا را بر لب چاه رها میکنی.
هوش مصنوعی: تو به شغل و کار خود علاقهمندی و در هر کجا که بروی، باید در آنجا چاه بکن و دام بیندازی.
هوش مصنوعی: ما را به عنوان سخنفروش چه لقبی دادهاند؟ چرا که تو با زر و پول، سخن را خریداری میکنی.
هوش مصنوعی: در این بیت به ستایش شخصیتی بزرگ و مهم اشاره شده است که در میان بزرگان و افراد با مقام و منزلت، جایگاه ویژهای دارد. او به عنوان یک پیشوای برجسته و سرآمد شناخته میشود که دیگران به او احترام میگذارند و از او الهام میگیرند.
هوش مصنوعی: آن کسی که تا به حال هیچ هنری را به خوبی نیاموخته و در هیچ زمینهای مهارت ندارد، در واقع هیچ چیزی نمیداند.
هوش مصنوعی: در کار پادشاهی و ساختن کشور، به خزانه و ثروت پادشاه و امنیت و امانت کشور تکیه میشود.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن نام نیک برای پادشاه و بهبود وضعیت مردم، از محل خود بیرون آمد و با شتاب حرکت کرد.
هوش مصنوعی: تفکر و نگرش رعیت به اندازهای است که او فکر میکند، اما نه به اصول و قواعد اساسی. به عبارت دیگر، تفکر او سطحی و محدود است و به عمق و درک درست نمیرسد.
هوش مصنوعی: همه افراد، چه پیر و چه جوان، در شب و روز به خاطر نعمتها شکرگزارند. تو نیز باید به یاد داشته باشی و این را فراموش نکنی.
هوش مصنوعی: هر روز هزار مرتبه بر او تحسین و ستایش میشود، در هزار خانه و در صد جمع و معرکه.
هوش مصنوعی: زمانی که او به مقام وزارت رسید، از دل آشوبها و مشکلات جهان بیرون آمد و برتری یافت.
هوش مصنوعی: از دست او رهایی یافته و از قید و بند آزاد شد، صد مرد راد و بزرگ و صد شخص آزموده و امتحان شده نیز به همین حال درآمدند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که مانند این است که خداوند پیامی را به سوی او فرستاده تا او بتواند به طور آزادانه رنجها و مشکلات را از دنیا برطرف کند.
هوش مصنوعی: به خاطر مملکت، کسی بدون اینکه بداند چه میکند، سنتها و آیینهای خوبی را وضع کرده است.
هوش مصنوعی: با تلاش برای برقراری عدالت و انصاف، میتوان در جهان نظم و آرامش برقرار کرد و به همین دلیل، مردم با عشق و محبت به یکدیگر نزدیک میشوند و جذب یکدیگر میگردند.
هوش مصنوعی: در دوران او، کشور خود را دوباره شناخت و حدود پانصد هزار نفر که از وطن خود بیخبر بودند، به آن بازگشتند.
هوش مصنوعی: در زمینهای خشک، به امید انصاف پروردگار، درختان صنوبر و نارون میکارند.
هوش مصنوعی: در باغهای کوچک و ساده، با امید به آینده، بنفشهها و نسترنها را میکارند و درختان را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: جایی که قبلاً پر از خاری و بیشکلی بود، حالا به باغی پر از گل و چمن تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: هر فردی در کار و حرفه خود مشغول میشود و از قلب فکر و تدبیر خوب و برکت برادر خود بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: عدل او چنان است که کسی که به هزار پاره لباس شده بود، با پوششهای محترم و شایسته، دوباره به حالتی مرتب و آراسته در میآید.
هوش مصنوعی: حال والی و سرپرست به نوعی شبیه به اوضاعی است که دختران به غنیمت گرفته شده، از دست مردم فرار کردهاند؛ این وضعیت مانند پرندهای است که از دست میگریزد.
هوش مصنوعی: امروز کسی را نمیبینیم که به یاد کوههای یمن از خود گذشتگی کرده و در مقابل این شرایط چهرهای پرشور و امیدوار نشان دهد.
هوش مصنوعی: او که ویژگیهایش اینگونه بود، در روز و شب تحت حمایت خداوند قرار داشت تا از آسیبها و خطرات زمان محفوظ بماند.
هوش مصنوعی: ای کسی که در این جهان به عنوان سلطان اختیار شناخته شدهای، بدان که در حقیقت، قدرت و اختیار از آن خداوند بخشنده است.
هوش مصنوعی: آزادگان به خاطر انجام کارهای نیک و رفتارهای خوب خود، به تو شکرگزاری کردند و از آزادی خود بهرهمند شدند.
هوش مصنوعی: برای این که همه موجودات در جهان خوشحال باشند، تو نیز خوشحال باش و شادی خود را از درون خود پیدا کن.
تو شادمان باشی و کسی که از تو شاد نیست، چون مرغی باشد کشیده شده بر سیخ داغ.
هوش مصنوعی: هر روز که در کنار تو هستم، زیباییهای تازهای را میبینم و هر سال، همانند قدیمیترین و باارزشترین مینوش از دستان تو میگیرم.
هوش مصنوعی: از این عید برای تو خوشحالی و شادابی آرزو دارم، اما برای دشمنانت غم و اندوه و ناراحتی.
هوش مصنوعی: دستهای تو در دستهای دو معبود است، سالها و ماهها مانند این آفتاب زینتی و آن ماه زیبای ختن میگذرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم گلست یا سمنست آن رخ و ذقن
گفتا یکی شکفته گلست و یکی سمن
گفتم در آن دو زلف شکن بیش یا گره
گفتایکی همه گره است و یکی شکن
گفتم چه چیز باشد زلفت در آن رخت
[...]
کردم تهی دو دیده بر او من چنانک رسم
تا شد ز اشکم آن ز می خشک چون لژن
من کرده پیش جوزا، وز پس نبات نعش
اینهم چو باد بیزن و آنهم چو با بزن
ای گلبن روان و روان را بجای تن
پیش آر جام و تازه کن از راح روح من
زان می که رنگ و بوی تقاضا کند ازو
د رکوهسار لاله و در باغ یاسمن
خمری که مشک خفته و بیدار در دو حال
[...]
زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمی
تا کم شدهست آفت سرما ز گلستان
تا باد ماه آبان بگذشت در چمن
شد زرد و پر ز گرد به اندر چمن چو من
چون تخته های زرین بر نیلگون پرند
برگ چنار ریخته از باد در چمن
بر شاخ نار نار کفیده نگاه کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.