شمارهٔ ۱۲۷ - در مدح خواجه ابوسهل عبدالله بن احمد بن لکشن دبیر گوید
بر بناگوش تو ای پاکتر از در یتیم
سنبل تازه همی بر دمد از صفحه سیم
زین سپس وقت سپیده دم هر روز بمن
بوی مشک آرد از آن سنبل نو رسته نسیم
عنبرین خطی وبیجاده لب و نرگس چشم
حبشی موی و حجازی سخن و رومی دیم
نیک ماندخم زلفین سیاه تو به دال
نیک ماند شکن جعد پریش تو به جیم
از همه ابجد بر «میم » و«الف » شیفته ام
که ببالا ودهان تو «الف » ماندو «میم »
عشق بازیم همی باتو و دلتنگ شوی
نزد تو عشق همانا که گناهیست عظیم
چه شوی تنگدل ار بر تو همی بازم عشق
عشق بازیدن با خوبان رسمیست قدیم
عشق رسمیست ولیکن همه اندوه دلست
خنک آن کو را از عشق نه ترسست و نه بیم
بر من باخته دل هر چه توانی بمکن
نه مرا کرده به تو خواجه سید تسلیم
خواجه عبدالله بن احمدبن لکشن کوست
میر یوسف را همچون دل و دستور وندیم
به همه کاری تعلیم ازو خواهد میر
ار چه او را ز کسی خواست نباید تعلیم
کمترین فضل دبیریست مر اورا هر چند
به سر خامه کند موی ز بالا بدو نیم
چون سخن گوید گوید همه کس کاینت ادیب
چون عطا بخشد گوید همه کس کاینت کریم
با توانایی و با جود کم آمیزد حلم
خواجه بوسهل توانا و جوادست و حلیم
نه مسیحست ولیکن نفسش باد مسیح
نه کلیمست ولیکن قلمش چوب کلیم
سیرش سخت گزیدهست بنزدیک خدای
سخنش سخت ستوده ست بنزدیک حکیم
از سخا و کم و فضل و فتوت که وراست
هیچکس زو نبرد نام مگر با تکریم
بنشاند به سخن بدعت هفتاد هوا
بنوردد بقلم قاعده هفت اقلیم
صد سخن گوید پیوسته چو زنجیر بهم
که برون ناید از آن صد، سخنی سست و سقیم
طاعن و بدگوی اندر سخنش بی سخنند
ورچه باشد سخن طاعن و بد گوی ذمیم
مهرو کینش سبب خلد و جحیمست و بقصد
هیچکس مویی از تن نفرستد به جحیم
هر که اورا بستاید بنسوزد دهنش
ور دهن پر کنداز آتش مانند ظلیم
چه هنر دارم من یا چه شرف دارم من
که چو معشوق نشانده ست مرا پیش مقیم
صد گنه کردم و اوکرد عفو وین نه عجب
که خوی خواجه کریمست و دل خواجه رحیم
نیکویی کرد بجای من و لیکن چه بود
آنکه پاداش دهنده ست بصیرست و علیم
مسکن و مستقر خواجه نعیم دگرست
یک دو سالست که من دور بماندم ز نعیم
تا درم خوار و درم بخش بود مرد سخی
تا درم جوی و درم دوست بود مرد لئیم
شادمان باد و بر هر شهی او را تبجیل
کامران باد و بر هر مهی او را تعظیم
عید او باد سعید و روز او باد چو عید
دور باد از تن و از جانش شیطان رجیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و ویژگیهای محبوب و معشوق پرداخته است. شاعر با بیان احساساتی عمیق از عشق و دلتنگی، به زیباییهای ظاهری و باطنی محبوب خود میپردازد و عشق خود را که به نوعی گناهی عظیم میداند، ابراز میکند. در ادامه، شاعر به شخصیت والای یکی از بزرگان به نام خواجه عبدالله اشاره میکند و ویژگیهای او مانند سخاوت، دیانت، و فضل را ستایش مینماید. شاعر در نهایت، برای خوشی و سعادت این شخصیت آرزوهایی خوب دارد و او را از هر گونه شر و شیطانی دور میداند. شعر به نوعی ابراز عشق و احترام به معشوق و نیز ستایش از بزرگان علم و ادب است.
هوش مصنوعی: ای تو که پاکتر از در یتیم هستی، مانند سنبل تازهای که در روی صفحهای از نقره میخندد.
هوش مصنوعی: از این پس هر صبح، هوای خوشی به من خواهد رسید که بوی عطر مشک را دارد و از سنبلهای تازهروییده از نسیم میآید.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیباییها و ویژگیهای جذاب یک فرد میپردازد. زیبایی لبها به سان عطر عنبر، چشمان شبیه نرگس، موهایی به رنگی خاص و سخنانی شیرین و دلنشین که به نوعی بر ویژگیهای مختلف فرهنگی و قومی اشاره دارد. در مجموع، وصفی است از ترکیب زیباییهای جسمی و زبانی فرد که جذابیت او را دوچندان میکند.
هوش مصنوعی: موهای مشکی و زیبای تو به اندازه حرف "دال" ماندگار است، و خشکی و حالت پریشان آن به اندازه حرف "جیم" داغ و جذاب باقی میماند.
هوش مصنوعی: من از تمام حروف الفبا به «میم» و «الف» علاقهمندم، زیرا «الف» مانند لبهای تو و «میم» به شکل آن بالا است.
هوش مصنوعی: ما در عشق تو به سر میبریم و اگر دلتنگت شویم، باید بدانیم که عشق ورزیدن به تو خود گناهی بزرگ است.
هوش مصنوعی: هر چه دلگرم باشی و دلتنگ، اگر عشق تو را فرا بگیرد، چه اهمیتی دارد؟ عشق به زیباییها و خوبان یک سنت قدیمی است.
هوش مصنوعی: عشق به عنوان یک مسأله رسمی شناخته میشود، اما در واقع موجب غم و اندوه در دل میشود. خوش بحال کسی که از عشق نه بترسد و نه احساس نگرانی کند.
هوش مصنوعی: دل من به تو باخته و هیچ چیزی را نمیتوانی از من بگیری. من تسلیم تو شدهام و دیگر امیدی به جبران ندارم.
هوش مصنوعی: خواجه عبدالله بن احمد بن لکشن که به عنوان میر یوسف شناخته میشود، به دل و مشورت و دستور ما مانند است.
هوش مصنوعی: هر کسی به کارها و علمهای مختلف نیاز دارد و باید از معلم یا استاد بیاموزد، اما کسی که از دیگران درخواست یادگیری نمیکند، نباید انتظار داشته باشد که نیازی به آموزش داشته باشد.
هوش مصنوعی: بیت اشاره دارد به این که حتی اگر کسی در نوشتن و بیان خود به حداقل توانایی دست یابد، نباید آن را کم اهمیت دانست. زیرا هر نوشتهای که با اندیشه و تلاش خلق شود، ارزشمند است و نشاندهندهی تلاش و خلاقیت فرد است. اگرچه ممکن است در نگاه اول ساده یا کماهمیت به نظر برسد، اما در واقع میتواند معانی عمیقتری داشته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی صحبت میکند، همه میگویند که تو معلم و دانایی. و وقتی کسی به دیگری هدیهای میدهد، همه میگویند که تو بخشنده و بزرگواری.
هوش مصنوعی: توانایی و generosity (بخشش) در کنار هم میتوانند به صفات نیکویی چون حلم و صبر افزوده شوند. شخصیت خواجه بوسهل به عنوان کسی توانا و سخاوتمند، همواره با آرامش و بردباری خود در بین مردم شناخته میشود.
هوش مصنوعی: او نه عیسی است، اما کلامش مانند نفس مسیح اثرگذار و روحانی است. او نه موسی است، اما در نوشتنش قدرت و تاثیرگذاری دارد مانند عصای موسی.
هوش مصنوعی: سیر او انتخاب سختی بوده و نزد خدا از سخنش بسیار ستایش شده است و نزد حکیم نیز ارزشمند است.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند نامی از بخشش، وقار و بزرگواری این فرد ببرد مگر اینکه او را با احترام و عزت یاد کند.
هوش مصنوعی: در اینجا به این معنا اشاره شده که کسی با قدرت گفتار و نوآوری خود، میتواند انواع و اقسام افکار و تمایلات جدید را معرفی کند و با رعایت اصول و قواعد، بر تمام جنبههای زندگی و فرهنگ تأثیرگذار باشد. به عبارت دیگر، گفتار و روشهای نوین او میتواند در تمام جنبههای مختلف جامعه و فرهنگ نفوذ کند.
هوش مصنوعی: گفتههای او به صورت مداوم و هماهنگ مانند زنجیری است که هیچگاه از آن، حرفی ضعیف و نادرست بیرون نمیآید.
هوش مصنوعی: اگر کسی در جایی به بدگویی و طعنه زدن بپردازد، در واقع بیهوده سخن میگوید، چرا که سخنان بد و ناپسند هرچقدر هم که زیاد شود، ارزشی ندارند.
هوش مصنوعی: محبت و دشمنی او باعث بهشت و جهنم است و هیچکس به هیچ دلیلی نمیتواند حتی یک تار مو از تن کسی را به جهنم بفرستد.
هوش مصنوعی: هر کسی که حسن و زیبایی کسی را ستایش کند، زبانش دچار آتش و عذاب خواهد شد، مانند کسی که درونش از کینه و حسد پر است.
هوش مصنوعی: من چه هنری دارم یا چه شأن و مقامی دارم که معشوق مرا در کنار خود قرار داده است.
هوش مصنوعی: هرچند که من کارهای ناپسند زیادی انجام دادهام، اما او همه را بخشیده است. این موضوع جای تعجبی ندارد، چرا که طبیعت شخص بزرگوار و مهربان همین است.
هوش مصنوعی: نیکی و کار خوب انجام شد و جای من از آن بهرهمند شد، اما آن کسی که پاداش میدهد، دارای بینش و دانایی است.
هوش مصنوعی: منزل و محل زندگی خواجه نعیم متفاوت است، و من از دو سال پیش از لذت و راحتی او دور ماندهام.
هوش مصنوعی: تا زمانی که فرد سخاوتمند به مالش ارزش میدهد و آن را بخشش میکند، در واقع انسان برجستهای است. اما فرد بخیل و حریص فقط به جمعآوری مال میپردازد و دوست و همدمی برای دیگران نمیباشد.
هوش مصنوعی: خوشحال باش و در برابر هر پادشاهی او را تقدیر کن، و در مقابل هر ماهی او را بزرگ بشمار.
هوش مصنوعی: عید او خوش و مبارک باد و روز او مانند عید باشد. دور باشد از جسم و جان او شیطان لعنت شده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بفزوده ست بر من خطر قیمت سیم
تا بنا گوش ترا دیده ام ای در یتیم
سیم را شاید اگر در دل و جان جای کنم
از پی آنکه بماند به بنا گوش تو سیم
از بناگوش تو سیم آمد و زر از رخ من
[...]
آفرین باد بر آن عارض پاکیزه چو سیم
و آن دو زلفینِ سیاه تو بدان شکل دو جیم
از سرا پایِ توام هیچ نیاید در چشم
اگر از خوبیِ تو گویم یک هفته مقیم
بینی آن قامتِ چون سرو خرامان در خواب
[...]
ای دل و هوش و خرد داده به شیطان رجیم
روی بر تافته از رحمت رحمان رحیم
دل چون بحر تو در معصیت و نرم چو موم
سنگ خاراست گه معذرت و تنگ چو میم
نتوانی که کنی بر سخن حق تو مقام
[...]
دی بدان رستهٔ صرافان من بر دَرِ تیم
پسری دیدم تابندهتر از در یتیم
زین سیه چشمی جادو صنمی طرفه چو ماه
بینظیری که نظیریش نه در هفت اقلیم
با دلم گفتم ای کاشکی این میر بتان
[...]
علم محترم دولت دین قیم
مستوی قامت باد از تو تا روز قیام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.