دل چو پروانه ز شمع رخ جانانه بسوخت
وه چه پروانه که از شعله او خانه بسوخت
موی خال تو بران شعله عارض عجب است
نشود سبز چو هر گه به زمین دانه بسوخت
عشق در سینه ام افتاد کزان سوخت دلم
آتش افتاد به ویرانه که دیوانه بسوخت
شوق در هجر نشد دفع و به دل آتش زد
شمع را شب بنشاندند و ازان خانه بسوخت
خرقه پر می شد و در خلوتم افتاد آتش
شعله در رخت در افتاد که کاشانه بسوخت
شعله شمع رخت شاند به خاک سیهم
گرم خاکیست چو بال و پر پروانه بسوخت
ماند عریان و ذلیلم که ز جرم تو به
پیر میخانه مرا خرقه به جرمانه بسوخت
فانی ار دردکش میکده شد نیست عجب
باده پالاش چو از آتش میخانه بسوخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و آثار آن بر دل میپردازد. دل او همچون پروانهای است که به شمع زیبایی میسوزد و به خاطر عشق، دچار آتش سوزان میشود. او به زیبایی محبوبش اشاره میکند و میگوید که موی او مانند شعلهای است که جان او را میسوزاند. عشقش در دلش شعلهور شده و او را به ویرانی و دیوانگی رهنمون میکند. شاعر از تنهایی و دلتنگی در هجر میگوید و احساس میکند که هیچ چیز به او آرامش نمیدهد. در نهایت، به این نتیجه میرسد که عشق و درد آن، او را به صورتی عریان و ذلیل کرده و از جرمی که عاشق شده، خرقهاش به آتش میسوزد. بهطور کلی، شعر، احساسی عمیق از عشق و عذاب آن را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: دل مانند پروانهای است که از زیبایی و روشنی شمع عشق میسوزد. چه پروانهای که به خاطر شعلهی آن، تمام وجودش را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: موهای سیاه تو مانند شعلهای است که بر روی چهرهات درخشندگی خاصی دارد. نمیتوان به سادگی گفت که این زیبایی همواره سبز و تازه است، چرا که هر بار که دانهای به زمین میافتد، در آتش می سوزد.
هوش مصنوعی: عشق در دل من نشسته و به خاطر آن، دلم آتش گرفته است. در مکانی که ویران شده، دیوانهای بر اثر این آتش به سوختن درآمد.
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاق در زمان جدایی کاهش نیافت و در دل شعلهای روشن کرد. شمع را به خاطر شب در کنار هم گذاشتند و محیط را سوزاند.
هوش مصنوعی: در خلوت من، وقتی که دلم غرق در آرامش بود، ناگهان شعلههای آتش به لباس من افتاد و کاشانهام را دچار سوختگی کرد.
هوش مصنوعی: شعله شمع زینت تو را به زمین میتاباند، اما گرما و سوزش خاکی این جهان، همچون بال و پر پروانه، تو را میسوزاند.
هوش مصنوعی: من به خاطر گناه تو، برهنه و ذلیل ماندم و لباس خود را در نزد پیر میخانه به آتش سوزاندم.
هوش مصنوعی: اگر کسی در میکده گرفتار درد شد، جای تعجب نیست؛ زیرا وقتی که مشروبات در آتش میخانه بسوزند، طبیعی است که دچار درد و رنج شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سینه از آتش دل، در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه، که کاشانه بسوخت
تنم از واسطهٔ دوری دلبر بگداخت
جانم از آتشِ مهرِ رخِ جانانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم، دل شمع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.