چشمه زندگی آمد دهن آن مه نخشب
بهر سیراب شدن سبزه خط رسته به آن لب
طفل مکتب شده پیر خرد اندر ره عشق
شوخ من جلوه کنان چونکه خرامد سوی مکتب
سر ما را چه ره آنکه بفتراک ببندی
همچو گوی این شرفش بس که رسد برسم مرکب
کی به نعل سم رخشت مه نو هست بر ابر
کین ز سیم است و وی از چهره عشاق مذهب
ای اجل رنجه شو اکنون که ز بیماری هجران
بهر خان دادنم آمد همه اسباب مرتب
فانیا مطلب تو درد فنا شد چه در آیی
جز می صافی روشن ز کف مغبچه مطلب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و جذابیت زندگی و عشق میپردازد. شاعر به تصویر کشیدن چشمهای از زندگی، و سپس به زیباییهای طبیعت و جاذبههای مکتب عشق اشاره میکند. او از سیراب شدن سبزهها به لطافت و زیبایی لبها سخن میگوید و شخصیتهای مختلفی را در نقشهای گوناگون مطرح میکند. مضمون اصلی شعر، تأکید بر عشق و زیباییهای آن است و به صراحت از رنجهای دوری و هجران یاد میکند، در عین حال به فراوانی نعمات و خوشیها اشاره دارد. شاعر از گذر زمان و فنا نیز سخن میگوید و از می و محبت به عنوان راهی برای فرار از دردهای زندگی یاد میکند.
هوش مصنوعی: چشمهای از زندگی از دهان آن ماه زیبای نخشب جاری شد تا سبزههای روییده را سیراب کند و زندگی ببخشد.
هوش مصنوعی: کودکی که به مکتب رفته، در دل خود عشق شاداب و شیرینی دارد و وقتی به سمت مکتب میرود، با زیبایی و دلربایی خاصی ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: سر ما را چه دردی است که بخواهیم گرهای به زنجیر بزنیم، در حالی که مانند گوی به این مقام نرسیم که به مرکبی با شکوه برسیم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت فردی اشاره دارد که مانند ماه نو میدرخشد و زیباییاش به قدری خاص است که از سایرین متمایز میشود. همچنین در این بیت به احساسات عاشقانه و مذهبی افراد نسبت به او اشاره شده و تمایز او به گونهای است که با وجود زیباییاش، از عمق عشق و وابستگی دیگران نیز خبر میدهد.
هوش مصنوعی: ای مرگ، اکنون زحمت بکش و بیموقع نیا، چون برای فرار از درد فراق، همه چیز برای جشن و مرحوم شدنم آماده شده است.
هوش مصنوعی: موضوع تو در واقع به فنا ختم شد، پس چرا به جز شراب زلال از دست دخترک به چیزی فکر کنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب
مگسی نیز نخواهم که کند سایه بر آن لب
منم و قامت شاهد، برو ای خواجه مأذن
تو در مسجد خود زن و الی ربک فارغب
سر درویش بدارد خبر از تاج سلاطین
[...]
بود تاریخ عرب هفتصد و پنجاه و یک
وسط روز دو شنبه سوم از ماه رجب
که زد از کتم عدم خیمه بصحرای وجود
قدوه و قبله ملک عجم و دین عرب
آصف عهد جلال دول و دین منصور
[...]
به مه من که رساند که من دلشده هر شب
ز غم هجر رسانم به فلک ناله یارب
نتوان بوسه زد آن لب کنم اما هوس آن
که ببوسم لب جامی که رسد گاه به آن لب
سر من گر چه نشاید که به فتراک ببندی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.