اگر فرهاد و شیرین هر دو در دوران من بودی
یکی شرمنده از من آن یک از جانان من بودی
اگر مجنون به دشت عشق همراهم شدی یکره
به جان ز آشفتگی های دل ویران من بودی
مگو کز اشک در کوی وفا روید نهال وصل
که گر بودی چنین از دیده گریان من بودی
چو گل چاک گریبانم نگشتی هر سحر ظاهر
چو در اشک اگر آنشوخ در دامان من بودی
هزاران شب به بیداری به روزم نامدی در هجر
شبی گر آن مه نامهربان مهمان من بودی
ز ناز و غمزه گاهی چشم اگر وا کردی آن مهوش
ز حیرانی که دارم در رخش حیران من بودی
وفا را در دل خوبان اثر گر بودی ای فانی
نبودی یار از آن بیوفایان زان من بودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان من بودی
جراحتها که او کردی لبش درمان من بودی
گدایی می کنم ار وقت خوش را از در دلها
گه آن گنج روان در خانه ویران من بودی
نمی گردد فراموش از دلم پای نگارینش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.