در منتهاالیه خیابان، بود پدید
تهران برون شهر، خرابه یکی بنای
گسترده مه، ز روزنه شاخهای بید
فرشی که تا بد، ار بلرزد همی هوای
ساعت دوازده است، هلا نیمهشب رسید
جز وای وای جغد نیاید دگر صدای
یک بیستساله شاعری، آواره و فرید
با هیکل نحیف و خیالات غمفزای
از دست میخ کفش به پا، گه همیجهید
در کفش مینمود، همی جابهجای پای
چون دلش خوراک و چو پیراهن شهید
دوشش عبای کهنه، کفن در بر گدای
شام از پس گرسنگی، مدتی مدید
یک نیمه نان بخورده، پس کوچه در خفای
در لرزه و تعب، ز تب و نوبه میمکید
اندر دهانش انگشت، از حسرت دوای
ناگه سکوت، پرده شب را ز هم درید
از دست حزن خویش، چو بگریست های های
خوابید روی خاک و عبا بر سرش کشید
سنگی نهاد زیر سرش، بهر متکای
با آن که در نتیجه عشق وطن گزید
در این خراب مانده وطن در خرابههای
بازش ببین کزو، در و دیوارش میشنید
دایم ز شام تا سحر، این ناله کی خدای!
گر این چنین به خاک وطن، شب سحر کنم
خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر توصیف وضعیت انسانی آواره و غمگین در خرابههای تهران است. شاعر به تصویرسازی از یک جوان بیست ساله میپردازد که در نیمه شب در خیابانهای خالی و تاریک سرگردان است. او با نداشتن غذا، در حالی که علامتهای فقر و تنهایی را به دوش میکشد، احساس درد و ناامیدی میکند. در این حال، شب را به گریه و اندوه میگذراند و در نهایت، بر روی خاک میخوابد و آرزوی وطنش را در دل دارد. شعر بازتابی از غم و حسرت نسبت به وطن و وضعیت نابسامان زندگی است.
هوش مصنوعی: در انتهای خیابان، ویرانهای در شهر تهران نمایان بود.
هوش مصنوعی: مه در حال پخش شدن است و از روزنههای شاخهای بید، به نظر میرسد که فرشی از مه در حال ظهور است؛ حتی اگر اندکی لرزش در هوا باشد.
هوش مصنوعی: ساعت دوازده شب است و نیمه شب فرا رسیده. دیگر صدای جغد هم نمیآید و تنها فریاد فراق و افسوس باقی مانده است.
هوش مصنوعی: شاعری بیستساله با ظاهری لاغر و اندوهگین، در جستجوی جایگاهی مناسب و آرامش خاطر است. او با افکار غمگینش در دنیایی سرگردان به سر میبرد.
هوش مصنوعی: کفش به پا داشتم و میدیدم که میخ آن گاهی به پا میخورد و باعث میشد که پا در کفش جابهجا شود.
هوش مصنوعی: دل او به اندازهای خسته و غمگین است که مانند پیراهنی برای شهید، تنها یک عبای کهنه بر دوش دارد، و گدا مثل او کفن پوشیده است.
هوش مصنوعی: شب بعد از مدتی گرسنگی، تنها یک نیمه نان خورده، به آرامی در پس کوچهها میرود.
هوش مصنوعی: آن شخص در حالی که در درد و رنج است، انگشتش را در دهانش میمکد و از حسرت دارویی که میتواند حالم را خوب کند، به شدت ناراحت است.
هوش مصنوعی: ناگهان سکوت شب را شکست و مانند پردهای که پاره میشود، به خاطر غم و اندوهش به شدت گریه کرد.
هوش مصنوعی: او بر روی زمین دراز کشیده و عبا را بر سرش انداخته است. سنگی زیر سرش گذاشته تا به عنوان بالش استفاده کند.
هوش مصنوعی: علیرغم اینکه به خاطر عشق به میهنش در این مکان خراب ساکن شده است، اما هنوز در ویرانههای وطن خود زندگی میکند.
هوش مصنوعی: به او نگاه کن که دیوارها و اطرافش همیشه صدای ناله او را از شب تا صبح میشنیدند. این ناله از کیست ای خدا؟
هوش مصنوعی: اگر در خاک وطن بخواهم شب را تا سحر بگذرانم، وقتی که وطنم را از دست دادهام، چه کار باید بکنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جزوی و کلی از دو برون نیست آنچ هست
جز وی همه تو بخشی و کلی همه خدای
من از خدای و از تو همی خواهم این دو چیز
تا او ترا بقا دهد و تو مرا قبای
باغیست دلفروز و سراییست دلگشای
فرخنده بادبر ملک این باغ و این سرای
زین گونه باغ هیچ ندیدم به هیچ شهر
زین گونه جای هیچ ندیدم به هیچ جای
باغی چنان که بر در او بگذری اگر
[...]
نالم ز دل چو نای من اندر حصار نای
پستی گرفت همت من زین بلند جای
آرد هوای نای مرا ناله های زار
جز ناله های زار چه آرد هوای نای
گردون به درد و رنج مرا کشته بود اگر
[...]
ماه رجب که هست همایونترین همای
از آشیان فضل خدایست برگشای
پروازش از لوازم پیروزی و ظفر
گسترده سایه بر علم سایه خدای
خورشید خسروان که جهانراست عدل او
[...]
ای زلف بند کرده ز ابرو گره گشای
با دوستان بخند و سخن گوی و خوش درآی
میدان مهر جوی و درو اسب وصل تاز
چوگان عشق گیر و درو گوی دل ربای
انده فزای شد دل شادی پرست من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.