گنجور

 
 
 
خواجوی کرمانی

آن جان عزیز بین که چون خوارم کرد

وز جان عزیز خویش بیزارم کرد

چون دید که من بی زری معروفم

با روی چو زر مالک دینارم کرد

حزین لاهیجی

حسن تو به یک جلوه گرفتارم کرد

وز نرگس مست، عشوه درکارم کرد

بی قدر متاع من خریدار نداشت

عشق تو به این قیمت و مقدارم کرد

میرزا حبیب خراسانی

دیشب صنمی وعده بازارم کرد

در بند دو زلف خود گرفتارم کرد

سیگار بدست شاد و خندان بگذشت

دلسوخته چون کاغذ سیگارم کرد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه