گنجور

 
عراقی

به طعنه گفت مرا دوستی که: ای زراق

چرا همیشه شکایت کنی ز دست فراق؟

وصال یار نبودت فراق را چه کنی؟

نشان عشق نداری، چه لافی از عشاق؟

بسی بگفت ازینگونه، گفتمش: بشنو

جواب من ز سر صدق، بی‌ریا و نفاق:

تو گیر خود که نبوده است هیچ یار مرا

به هیچ یار نیم در جهان به جان مشتاق

خیال چهرهٔ خوبان ندید چشم دلم

به گوش دل نشنیدم خطاب اهل وفاق

گرفتم این همه طامات و زرق تلبیس است

مرا نه بس که به هند اوفتاده‌ام ز عراق؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیر معزی

چرا همی بگزینی تو بر وصال فراق

چرا همی ز خراسان روی به‌ سوی عراق

تن مرا تو همی امتحان کنی به بلا

دل مرا تو همی آزمون‌ کنی به فراق

تو را که گفت که بُگسِل ز بیعت و پیمان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

شبی که هست کف او خزانهٔ ارزاق

ز طبع اوست وجود مکارم الاخلاق

ابوالمظفر ، شاه مظفر ، اتسز ، کوست

خدایگان همه خسروان علی الاطلاق

بنام اوست کمال صحیهٔ آداب

[...]

سوزنی سمرقندی

مؤیدین جمال ای ستودهٔ آفاق

ترا به مدح من اهلیت است و استحقاق

مرا به جود تو دانم که همچنین باشد

که از حکیمان طاقم تو از کریمان طاق

به حق من نبود جود تو به روی و ریا

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

خلاصه همه عالم یگانه آفاق

که با بزرگی جفتست و از بزرگان طاق

امیر عالم عادل شهاب دین خالص

که پشت لشگر دینست و روی ملک عراق

رسیده ذکر بزرگی او همه اطراف

[...]

ادیب صابر

گهی حریف خلافی گهی رفیق وفاق

نه بر طریق وصالی نه بر طریق فراق

نه بر وصال ثبات و نه در فراق صبور

نه با جفات قرار و نه با وفا میثاق

گهی به خشم به تریاق بر فشانی زهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه