هر که در بند زلف یار بود
در جهانش کجا قرار بود؟
وانکه چیند گلی ز باغ رخش
در دلش بس که خار خار بود
وانکه یاد لبش کند روزی
تا قیامت در آن خمار بود
کارهایی که چشم یار کند
نه زیاری روزگار بود
فتنههایی که زلفش انگیزد
همه خود نقش آن نگار بود
از فلک آنکه هر شبی شنوی
نالهٔ بیدلان زار بود
نفس عاقشان او باشد
آن کزو چرخ را مدار بود
یک شبی با خیال او گفتم:
چند مسکین در انتظار بود؟
روی بنما، که جان نثار کنم
گفت: جان را چه اعتبار بود؟
تا تو در بند خویشتن مانی
کی تو را نزد دوست بار بود؟
نبود عاشق آنکه جوید کام
عشق را با غرض چه کار بود؟
عاشق آن است کو نخواهد هیچ
ور همه خود وصال یار بود
ای عراقی، تو اختیار مکن
کانکه به بود اختیار بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و احساسات عمیق عاشقانه میپردازد. شاعر بیان میکند که هر کسی که در عشق گرفتار است، در دنیای خود آرامش ندارد و دلش همواره درگیر مشکلات است. او تأکید میکند که یاد معشوق و زیباییهای او انسان را در حالت خمار و پریشانی نگه میدارد. همچنین شاعر به فتنهها و جذابیتهای معشوق اشاره میکند که زندگی را پر از چالش و پیچیدگی میکند.
شاعر در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق واقعی یعنی داشتن احساسات بیغرض و غیرمعمول، و باید عشق را به خاطر عشق ورزید، نه به خاطر منافع شخصی. او از عراقی میخواهد که به اختیار خود توجه نکند، چرا که در نهایت عشق حقیقی بدون هیچ قید و شرطی و بیهیچ انتظار خاصی خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که درگیر زلف محبوبش باشد، در این دنیا آرامش و قرار نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: کسی که از زیباییهای عشق لذت میبرد، در دلش غم و ناراحتی زیادی وجود دارد. اگرچه به ظاهر چیزهای زیبایی را تجربه میکند، اما در درونش پر از زخمها و دردهاست.
هوش مصنوعی: هر کسی که یاد لبان او را در خاطر داشته باشد، تا روز قیامت در آن حالت مستی و سرمستی باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: کارهایی که محبوب انجام میدهد، هیچ ارتباطی با گذر زمان و فراز و نشیبهای زندگی ندارد.
هوش مصنوعی: فتنههایی که از زلف او به وجود میآید، همه خود نمونهای از زیبایی و جذابیت او هستند.
هوش مصنوعی: از آسمان کسی که هر شب ناله و زاری دلشکستگان را میشنود، باید بیدار و رنجور باشد.
هوش مصنوعی: نفس عاقلان، همان موجودی است که بر آن چرخ جهان فرمانروایی دارد.
هوش مصنوعی: شبی با فکر و یاد او صحبت میکردم و از خودم پرسیدم: چند نفر بینوا در انتظار رحمت و کمک بودند؟
هوش مصنوعی: به من نشان بده که چقدر ارزش داری تا جانم را برایت فدای کنم. اما او در پاسخ گفت: آیا جان چه ارزشی دارد؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که در قید و بند خودت هستی و نتوانی خود را رها کنی، چطور میتوانی نزد دوست خود ارزش و مقام داشته باشی؟
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال عشق است ولی به دنبال هدفی دیگر باشد، در واقع عاشق نیست و در این صورت چه نیازی به اوست؟
هوش مصنوعی: عاشق واقعی کسی است که هیچ خواستهای جز واصل شدن به محبوبش نداشته باشد و تمام وجودش را صرف این ارتباط کند.
هوش مصنوعی: ای عراقی، تو اختیار نکن زیرا که انتخاب بهتر از اختیار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا فلک را همی مدار بود
خاک را اندرو قرار بود
باز را در قفس چه کار بود؟
جای او دست شهریار بود
تا به وقتی که عرض کار بود
گرچه درویش تاجدار بود
عشق را جان بیقرار بود
یاد جان پیش عشق عار بود
سر و جان پیش او حقیر بود
هر که را در سر این خمار بود
همه بر قلب میزند عاشق
[...]
کرد من کرد کردگار بود
اینچنین کس چگونه خوار بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.