گنجور

 
عراقی

قبلهٔ روی صوفیان بارگه صفای او

سرمهٔ چشم قدسیان خاک در سرای او

گوهر بحر اجتبا، مهر سپهر اصطفا

یافته نور انبیا روشنی از ضیای او

تافته حسن ایزدی از رخ خوب احمدی

خضر بقای سرمدی یافته از لقای او

برده ز مرسلان سبق خاتم انبیا به حق

طینت او ز نور حق طلعتش از بهای او

حضرت عزتش وطن خلوت او در انجمن

خاص و ندیم ذوالمنن هر دو جهان سرای او

چاکر درگهش جهان حاجبیش به انس و جان

عرش مجیدش آسمان ساحت قرب جای او

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
اهلی شیرازی

پای سگی که دیده ام شب به در سرای او

بسکه بدیده سوده ام آبله کرده پای او

بسکه صفاست بر رخش چون نگرد بر آینه

آینه نیز بنگرد روی خود از صفای او

شیوه ناز دلبران هرچه خوش آمدش فلک

[...]

محتشم کاشانی

زآب دو دیده گل کنم خاک در سرای او

تا نشود ز آه من محو نشان پای او

روی به خاکپای او شب به خیال میهنم

دست رسی دگر مرا نیست به خاکپای او

گشت به تلخاکیم لیک خوشم که در جهان

[...]

میلی

چو گردد بهر قتل من علم تیغ جفای او

تظلّم را بهانه سازم و افتم به پای او

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه