دوش مانا شنید فریادم
کرد بیمار پرسشی بادم
من هم از روی باد پیمایی
نفسی با نسیم بگشادم
با دلش رمزکی فرو گفتم
به کف او پیامکی دادم
گفتم: ار چه تو نیز بیماری
خبری ده ز صحت آبادم
نفسی از دم مسیح دمی
به من آور، که نیک ناشادم
بر سرم سنگ جور از چه رسد
بیمحابا، مگر ز اوتادم؟
همچو غنچه چرا به بند کنند
چون ززر همچو سوسن آزادم؟
نرمکی باد گفت در گوشم:
خود گرفتم که در ره افتادم
بر چهار فلک چگویم روم؟
بر سر خود چو پای ننهادم
کی چنان جای در شمار آیم؟
من یکی گوشه گرد آحادم
خود تو انگار لحظهای رفتم
بر در او به خدمت استادم
که گذارد مرا به صدر بهشت؟
که کند در طریق ارشادم؟
گفتم: ای باد، باد کمپیمای
که من از باد خود به فریادم
بی تکاپوی تو در آن حضرت
پیک امید را فرستادم
همتی بستهام که از ره لطف
به عیادت کند دمی یادم
ای مسیحا نفس، بیا، نفسی
تا رسد از دم تو امدادم
باد انفاس تو شفا ده خلق
تا نفس میزند بنی آدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و بیماری خود سخن میگوید و از نسیم، که نماد آرامش و شفا است، میخواهد که او را به حال خوب برگرداند. شاعر در دل با نسیم سخن میگوید و از او میخواهد خبری از سلامت خود بدهد. او به شفا و آرامش میاندیشد و از نسیم میخواهد که او را در مسیر بهشت هدایت کند. شاعر در جستجوی امید و شفاست و به نسیم میگوید که باید به کمک او بیاید تا آرامش را به خود و دیگران بازگرداند. در نهایت، او خواهان نفسی است که با خود شفا و زندگی به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: دیشب به یاد من فریاد زدم و حالا همان یاد، حال مرا خراب کرده و به پرسشی در ذهنم بدل شده است.
هوش مصنوعی: من نیز از روی سبکبالی و خوشحالی، نفسی عمیق از نسیم ملایم گرفتم.
هوش مصنوعی: با دل و احساس خود، رمز و رازی را به او گفتم و پیامی به او دادم.
هوش مصنوعی: من گفتم: هرچند تو هم بیمار هستی، اما خبری از بهبودی من بده.
هوش مصنوعی: لطفاً یک نفس از هوای پاک و معجزهآسا که یادآور دم مسیح است، به من ببخش، زیرا به راستی که در حالتی نامناسب و ناخوشایند به سر میبرم.
هوش مصنوعی: بر سرم سنگی از هر طرف میافتد، چه باکی! مگر من از سنگینی آن بیخبرم؟
هوش مصنوعی: چرا باید مثل یک غنچه در بند باشم، در حالی که مانند زنبق آزاد و رها هستم؟
هوش مصنوعی: نسیم لطیفی در گوشم گفت: من خودم آگاه شدم که در کدام مسیر قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: میگویم به کدام سرزمین بروم، وقتی که بر سر خودم نمیتوانم قدمی بگذارم؟
هوش مصنوعی: چه زمانی میتوانم در میان همه ی مردم جای خاصی پیدا کنم؟ من فقط یک گوشه از این جمعیت هستم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد لحظهای که از درِ استاد عبور کردم، تو آنجا هستی و در حال خدمت به او هستی.
هوش مصنوعی: کیست که مرا به بالاترین مقام بهشت برساند؟ و چه کسی در مسیر هدایت و راهنماییام قرار میدهد؟
هوش مصنوعی: به باد گفتم: ای باد خنکی که من از درد و مشکل خود به تو پناه آوردهام.
هوش مصنوعی: بیحرکتی تو باعث شد تا من پیک امید را به آن مقام بفرستم.
هوش مصنوعی: من عزم خود را جزم کردهام که از روی لطف و محبت، یادم را به عیادت بیاورد.
هوش مصنوعی: ای کسی که روح و جان را زنده میکنی، بیا تا از نفس تو به من حیات دوبارهای برسد.
هوش مصنوعی: نسیم دمی که از تو میوزد، به خلق کمک میکند تا زمانی که انسانها تنفس میکنند و زندهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
او به من شاد و من بدو شادم
او چنین باد و من چنین بادم
در این گنجنامه بگشادم
وین سخن را اساس بنهادم
بخدائی که فیض رحمت او
کرد از بند حرص آزادم
که من از خدمت چو تو مخدوم
تا به ناکام دور افتادم
نه دو دیده بخواب دربستم
[...]
چون یکی لحظه مهلتش دادم
گفت بگشای دیده بگشادم
بعد ازین کهت زر و درم دادم
هیچ کس را ز خانهات گادم؟
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.