گنجور

 
امامی هروی

محیط و نقطه ملت، سوار و مرکب دین

خدایگان شریعت درین چه فرماید

چو گربه ای سر ده قمری و کبوتر را

بقرب هفته ای از تن بقهر برباید

ز راه شرع، بحکم قصاص صاحب مرغ

دو دست گربه، از تن جدا کند شاید

جواب امامی:

زهی لطیف سئوالی که طوطی قلمت

بگاه نظم بدایع شکر همی خاید

ندانمت که، که ای اینقدر همی دانم

که از بیان تو آب حیات می زاید

نه کم ز گربه ی بید است گربه عیار

که مرغ بیند بر شاخ و پنجه نگشاید

خدایگان هنر را اگر درین فتوی

به خون گربه ز من رخصتی همی باید

چو گر به هیچ غرامت ندارد آن بهتر

که دست خویش بخونی چنین نیالاید

بقای قمری و عمر کبوتر ار خواهد

قرارگاه قفس را بلند فرماید

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابوسعید ابوالخیر

خوش آید او را چون من به ناخوشی باشم

مرا که خوشی او بود ناخوشی، شاید

مرا چو گریان بیند بخندد از شادی

مرا چو کاسته بیند کرشمه بفزاید

مسعود سعد سلمان

دلم ز اندوه بی حد همی نیاساید

تنم ز رنج فراوان همی بفرساید

بخار حسرت چون بر شود ز دل به سرم

ز دیدگانم باران غم فرود آید

ز بس غمان که بدیدم چنان شدم که مرا

[...]

سنایی

زهی سزای محامد محمد بن خطیب

که خطبه‌ها همی از نام تو بیاراید

چنان ثنای تو در طبعها سرشت که مرغ

ز شاخسار همی بی‌ثبات نسراید

ز دور نه فلک و چار طبع و هفت اختر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

بهار باز جهان را همی بیاراید

جمال چهرهٔ بستان همی بیفزاید

بسان جلوه گران گوش و گردن گیتی

بگونه گونه جواهر همی بیاراید

سحاب روی شکوفه همی بیفروزد

[...]

انوری

خدای کار چو بر بنده‌ای فرو بندد

به هرچه دست زند رنج دل بیفزاید

وگر به طبع شود زود نزد همچو خودی

ز بهر چیزی خوار و نژند باز آید

چو اعتقاد کند کز کسش نباید چیز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه