گنجور

 
ابن یمین

ز هجرت هفتصد بود و چل و دو

سه بر عشرین فزوده ماه شعبان

بروز چار شنبه در گه چاشت

ز بد فعلی این گردون گردان

علاء الدین و الدنیا محمد

وزیر شه نشان ملک ایران

ز سر بیشه سوی جنت روان شد

که جانش تازه باد از ابر غفران

جلال ملک و دین زان گلشن آمد

گلی خرم دل و شاداب و خندان

مبادا بی چنین گل گلشن ملک

که هست این یادگاری در گلستان

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

چه چیزست آن رونده تیرک خرد؟

چه چیزست آن پلالک تیغ بران؟

یکی اندر دهان حق زبانست

یکی اندر دهان مرگ دندان

دقیقی

ملک آن یادگار آل دارا

ملک آن قطب دور آل سامان

اگر بیند بگاه کینش ابلیس

ز بیم تیغ او بپذیرد ایمان

بپای لشکرش ناهید و هرمز

[...]

عنصری

بدان گردیست آن سیمین زنخدان

بدان خمیدگی زلفین جانان

یکی گوئی که از کافور گوییست

یک گوئی که هست از مشگ چوگان

چه چیزست آن خط مشکین و آن لب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

ز من معزول شد سلطان شیطان

ندارم نیز شیطان را به سلطان

سرم زیرش ندارم، مر مرا چه

اگر بر برد شیطان سر به سرطان؟

همی دانم که گر فربه شود سگ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه