گنجور

 
ابن یمین

مرا گفتند جمعی مهربانان

چو دیدندم ز غم در اضطرابی

که خوش میباش کز دوران گیتی

عمارت باز یابد هر خرابی

کشیدم از جگر آهی و گفتم

بدان صاحبدلان نیکو جوابی

چه سود آنگه که ماهی مرده باشد

که باز آید به جوی رفته آبی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطعه شمارهٔ ٨٧٣ به خوانش شهریار شاهین‌دژی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
باباطاهر

الهی دل بلا بی دل بلا بی

گنه چشمان کره دل مبتلا بی

اگر چشمان نکردی دیده بانی

چه داند دل که خوبان در کجابی

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
انوری

سرخس از جور بی‌آبی و آبی

دریغا روی دارد در خرابی

ز بی‌آبی خلاصش دادی اما

خداوندا خلاصش ده ز آبی

عطار

درآمد از در دل چون خرابی

ز می بر آتش جانم زد آبی

شرابم داد و گفتا نوش و خاموش

کزین خوشتر نخوردستی شرابی

چو جان نوشید جام جان فزایش

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۱۵۳ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه