الا ای نسیم صبا از ره لطف
گذر کن بخاک در شهریاری
که بوسد ز بهر شرف پای تختش
کجا باشد اندر جهان تاجداری
زمن عرضه کن اینسخن گر توانی
از آن پس که خواهی ازو زینهاری
که گر من برین در بنانی نیرزم
برین آستان پس چه باشم غباری
اجازت دهد تا نهم رو بملکی
که ارزم بنانی در آنملک باری
گواهی نه بر حال من بنده آنکس
که نتوان نهفتن ازو هیچ کاری
که چاکر درین اختیاری ندارد
رسانید کارش بجان اضطراری
رهی در جنابت گلی گر نباشد
نه آخر بگلشن بود نیز خاری
سحاب کرم را چه نقصان در آید
که آبی زند بر لب خاکساری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی از نسیم صبا و لطافت آن سخن میگوید و شاعر از آن میخواهد که به خاک شهریاری بگذرد که برای شرافتش ارزش و احترام قائل است. شاعر آرزو دارد که این لطافت و نیکویی به او برسد و بازگو میکند که اگر او در این دنیا ناتوان باشد، پس در آستان آن پادشاه چه ارزشی خواهد داشت. همچنین، او اشاره میکند که هیچ چیزی نمیتواند حال او را از آن پادشاه پنهان کند و چاکران از حق انتخابی برخوردار نیستند. در انتها، شاعر به زیبایی طبیعت و بارش باران اشاره میکند و میگوید که حتی خاکی که از باران سیراب میشود، نیز ارزشمند است.
هوش مصنوعی: به نسیم ملایم صبحگاهی، از روی مهربانی عبور کن و بر خاک این شهر پادشاهی بگذر.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر بزرگیش و احترام به مقامش، برای او بوسه میزند، در دنیای حکمرانی و سرافرازی کجا میتواند باشد؟
هوش مصنوعی: اگر میتوانی این سخن را از من بشنوی، بگو؛ بعد از آن میتوانی هر زمان که خواستی از آن استفاده کنی.
هوش مصنوعی: اگر من هم نتوانم در این درگاه مقام و جایگاهی داشته باشم، پس در این بارگاه از من چه چیز دیگری باقیمانده است جز یک ذره گرد و غبار؟
هوش مصنوعی: اجازه میدهد تا به سرزمینی بروم که در آن، ارزش و مقام من برپا باشد.
هوش مصنوعی: شاهد حال من نیست کس، جز کسی که نتواند هیچ کاری را از او پنهان کند.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که خدمتگزار یا چاکر در این وضعیت هیچ اختیاری ندارد و کارش به جایی رسیده است که به شدت تحت فشار و اضطراب قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر تو گلی پیدا نشود، نه تنها در پایان راه بوی خوشی نخواهی گرفت، بلکه ممکن است به خار و زحمات هم برخورد کنی.
هوش مصنوعی: ابر بخیلی چه کمبودی میتواند داشته باشد که بارانی بر لب خاک بزند و زندگی را تازه کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ذات تو در صفات اعیان ساری
اوصاف تو در صفاتشان متواری
وصف تو چو ذات مطلقست اما نیست
در ضمن مظاهر از تقید عاری
من پندارم که هستم اندر کاریی
ای بر سر پنداشت چو من بسیاری
اکنون که نماند با توام بازاریی
در دیده پنداشت زدم مسماری
از شست ، شها ، چو ناوکی بگذاری
در تیره شب از دیده سبل برداری
بر کرۀ شبدیز چو ران بفشاری
کیمخت زمین بماه نو بنگاری
ما را صنما بدی همی پیش آری
وز ما تو چرا امید نیکی داری
رو رو جانا غلط همی پنداری
گندم نتوان درود چون جو کاری
عشق آتشی افروخت که از بسیاری
در دوزخم افکند همی پنداری
دل سوخته بودی به هزاران زاری
گر آب دو چشم من نکردی یاری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.