گنجور

 
ابن یمین

ز هی سعادت من گر نسیم باد شمال

که در ادای رسالت بود چو روح الامین

رساند از من دلخسته مختصر سخنی

بسمع اشرف دارای ملک و داور دین

محیط و مرکز جود آن کریم دریا دل

که در مکان کرم ذات اوست با تمکین

سپهر حشمت و رفعت جهان فضل و هنر

نظام دولت و دین سرور زمان و زمین

بگوید ار چه بود قدرتم بدولت تو

که سبز خنگ فلک را درآورم در زین

ولی زگردش گردون قوی ضعیف تنم

چنانکه می نتوانم که گردم اسب نشین

وگرچه پیر مسیحا دمم ولی نبود

مسیح وار بخر بر نشستنم آئین

پیاده نیز نیارم که در سفر باشم

بهر کجا که روی همچو بخت با تو قرین

چو از ملازمت و بندگی گزیرم نیست

مرا الاغ مگر استری دهی پس ازین

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

ترنج بیدار اندر شده به خواب گران

گل غنوده برانگیخته سر از بالین

هرآن که خاتم مدح تو کرد در انگشت

سر از دریچه زرین برون کند چو نگین

عنصری

بخار دریا بر اورمزد و فروردین

همی فرو گسلد رشته های درّ ثمین

ز آب پاک دهان پر ستاره دارد ابر

ز باد پاک شکم پر ستاره دارد طین

بمشکرنگ لباس اندرون شدست هوا

[...]

فرخی سیستانی

همی کند به گل سرخ بر بنفشه کمین

همی ستاند سنبل ولایت نسرین

بنفشه و گل ونسرین و سنبل اندر باغ

به صلح باید بودن چو دوستان، نه بکین

میان ایشان جنگی بزرگ خواهد خاست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

بشکل غالیه دانیست لاله ، یاقوتین

نشان غالیه اندر میان غالیه دان

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
قطران تبریزی

بتی بمهر چو لیلی بچهر چون شیرین

بوصل او دل من شاد و عیش من شیرین

مثل زنند بشیرین لبش و لیکن هست

حدیث کردن شیرین او به از شیرین

اگر بچین بنگارند نقش چهره او

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه