گنجور

 
ابن یمین

فیلسوفی که من در اسرارش

ببد و نیک بود می محرم

گفت پندی سه چار فرمودست

شاه کسری سر ملوک عجم

اولین پند آنکه مالش نیست

هیچ کامی نیابد از عالم

دومین پند آنکه جفتش نیست

نیستش دل بهیچ رو خرم

سومین آنکه نیست فرزندش

نیست تا هست پشت او محکم

چارمین آنکه هر که این هر سه

نیستش نیستش بگیتی غم

گر تو خواهی که خوش گذاری عمر

آنچه یابی بده ز بیش و ز کم

پند چارم گزین که آخر حرفیست

کاندرو هست بیغمی مدغم

 
 
 
کاشی‌چینی - بازی جورچین ایرانی
رودکی

از تو خالی نگارخانهٔ جم

فرش دیبا فگنده بر بجکم

شهید بلخی

دانش و خواسته‌ است نرگس و گل

که به یک جای نشکفند به هم

هر که را دانش است خواسته نیست

و آن که را خواسته است دانش کم

عنصری

از گهر گرد کردن بفخم

نه گهر چید هیچکس نه درم

مسعود سعد سلمان

نیست گشت از هوای خود عالم

جز به مدح تو بر نیارد دلم

حشمتت در جهان فکند آواز

همتت بر فلک نهاد قدم

محمدت را ستوده رای تو جفت

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

موکب جشن خاص شاه عجم

اندر آمد به ساحت عالم

چتر میمون ماه پیکر او

سایه گسترده بر بنی آدم

پی آن بر ملک مبارک باد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه