گنجور

 
ابن یمین

ای دل ار گوش سوی من داری

کنم از حال عالمت اعلام

نفس اماره تو صیادیست

دام گسترده بهر صید مدام

طمع خام دام او باشد

حبته القلب کرده دانه دام

و آن کزین پایدام رسته شود

بر سر اختران سپارد گام

گر بچشم خرد نگاه کنی

کز چه زاید حوادث ایام

خود بدانی که جز طمع نبود

مایه فتنه خواص و عوام

هر که در دام او اسیر شود

برنیارد دمی ز خلق بکام

من بر آنم که واضع اسماء

چون بر ایشان همی کشید ارقام

هر چه آنرا ز جنس فتنه شمرد

جمع کرد و طمع نهادش نام

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

دوش تا اول سپیده بام

می همی خورد می به رطل و به جام

با سماعی که از حلاوت بود

مرغ را پایدام ودل را دام

با بتانی که می ندانم گفت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
مسعود سعد سلمان

رام روز است بخت و دولت رام

ای دلارام خیز و در ده جام

ز آن قنینه یکی قدح پر کن

همچو کبک دری یکی بخرام

کام ران و جهان به لهو گزار

[...]

وطواط

ای بملک تو زینت ایام

وی ز تیغ تو نصرة اسلام

بندهٔ حل و عقد تو فلک

سخرهٔ امر و نهی تو ایام

دل پاک تو مجمع دانش

[...]

انوری

جرم خورشید دوش چون گه شام

سر به مغرب فرو کشید تمام

از بر خیمهٔ سپهر بتافت

ماه رزین او چو ماه خیام

چون طناب شفق ز هم بگسست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه