ای دل ار گوش سوی من داری
کنم از حال عالمت اعلام
نفس اماره تو صیادیست
دام گسترده بهر صید مدام
طمع خام دام او باشد
حبته القلب کرده دانه دام
و آن کزین پایدام رسته شود
بر سر اختران سپارد گام
گر بچشم خرد نگاه کنی
کز چه زاید حوادث ایام
خود بدانی که جز طمع نبود
مایه فتنه خواص و عوام
هر که در دام او اسیر شود
برنیارد دمی ز خلق بکام
من بر آنم که واضع اسماء
چون بر ایشان همی کشید ارقام
هر چه آنرا ز جنس فتنه شمرد
جمع کرد و طمع نهادش نام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن اشاره به دل و نیت انسان دارد. شاعر به دل میگوید که اگر گوش به او دهد، حال دنیا را به او خبر میدهد. نفس اماره مانند صیادی است که دام گسترده و انسانها را بدام میاندازد. طمع و وابستگیهای دنیوی باعث فتنه در میان خاص و عام میشود. هر کس در دام این طمع گرفتار شود، نمیتواند از پرخاشگری و نارضایتی دیگران گریزان باشد. شاعر بر این باور است که خالق اسماء هر چیزی را که به نوعی فتنه است، جمعآوری کرده و به آن نام طمع داده است.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر به من توجه کنی، خبر از وضعیت و حال و احوال تو را به تو میگویم.
هوش مصنوعی: نفس تو مانند یک صیاد است که تمام تلاشش را میکند تا تو را به دام بیندازد و هر لحظه آمادهی شکار است.
هوش مصنوعی: طمع و آرزوهای بیپایه انسان، او را به دام میاندازد؛ مثل یک دانه که قلب را به دام میکشد.
هوش مصنوعی: و آن کسی که از این زمین جدا شود، قدمش را بر فراز ستارهها میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر با دید عاقلانه و هوشمندانه به مسائل نگاه کنی، متوجه میشوی که حوادث و اتفاقات زندگی از کجا ناشی میشوند.
هوش مصنوعی: خودت خوب میدانی که تنها چیزی که باعث ایجاد مشکل و بحران در بین مردم عادی و خاص میشود، طمع است.
هوش مصنوعی: هر کس که در چنگال او بیفتد، هرگز نمیتواند از خواستههای مردم دوری کند و همیشه وابسته به آنها خواهد بود.
هوش مصنوعی: من بر این باورم که کسی که نامها را وضع کرده، همچون خطی که بر روی کاغذ میکشد، آنها را شکل داده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به عنوان فتنه و آشوب شناخته شد، آن را جمعآوری کرد و به آن امید و طمع بست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش تا اول سپیده بام
می همی خورد می به رطل و به جام
با سماعی که از حلاوت بود
مرغ را پایدام ودل را دام
با بتانی که می ندانم گفت
[...]
رام روز است بخت و دولت رام
ای دلارام خیز و در ده جام
ز آن قنینه یکی قدح پر کن
همچو کبک دری یکی بخرام
کام ران و جهان به لهو گزار
[...]
از برای قبول خاصه و عام
به پا باشدت قعود و قیام
ای بملک تو زینت ایام
وی ز تیغ تو نصرة اسلام
بندهٔ حل و عقد تو فلک
سخرهٔ امر و نهی تو ایام
دل پاک تو مجمع دانش
[...]
جرم خورشید دوش چون گه شام
سر به مغرب فرو کشید تمام
از بر خیمهٔ سپهر بتافت
ماه رزین او چو ماه خیام
چون طناب شفق ز هم بگسست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.