کسی خوش بر آید در این روزگار
که باشد بدستش یکی از سه کار
نخستین حکومت که آن منصبی است
کز آنجا گشاید بسی کار و بار
دوم کار سرهنگ تندست و تیز
که یکسان بود نزد او مور و مار
دگر کار از آن هر سه خواهند گیست
که خواهنده نندیشد از ننگ و عار
ز هر سو بدست آورد لوت و بوت
بشادی بر آرد زانده دمار
چو ابن یمین زین سه فرقه نبود
نشد لاجرم حاصل او را یسار
ز سستی اصحاب دولت کنون
بسختی بسر میبرد روزگار
سپهرا کفافی نخواهیش داد
ز هی بیحیائی ز خود شرم دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره شرایط روزگار و مشکلاتی است که انسانها با آن مواجهاند. شاعر میگوید که در این زمانه، کسی موفق و خوشبخت خواهد بود که یکی از سه مقام را بدست آورد: حکومت، سرهنگی و یا کسب و کار. او به مشکلات و ناکامیهای افرادی که در تلاش برای رسیدن به این مقامها هستند اشاره میکند و میگوید که برخی به راحتی و بدون تفکر درباره عواقب، به دست آوردن اموال را هدف خود قرار دادهاند. در نهایت، شاعر به کمبود اخلاق و صداقت در جامعه اشاره میکند و از عواقب منفی این رفتارها ابراز نگرانی میکند.
هوش مصنوعی: در این زمانه، کسی خوشحال میشود که یکی از سه کار را در دست داشته باشد.
هوش مصنوعی: نخستین دولت که آن مقامی است که از آن جا بسیاری از امور و کارها آغاز میشود.
هوش مصنوعی: سرهنگ به دو کار مهم اشاره دارد که برای او هیچ تفاوتی ندارند؛ او به یک اندازه بر موری که کوچک و بیخطر است و ماری که بزرگ و خطرناک است، تسلط دارد.
هوش مصنوعی: کارهایی که این سه نفر انجام خواهند داد، به این بستگی دارد که خواستهها از شرم و عیب و ننگ دوری کنند و به آنها فکر نکنند.
هوش مصنوعی: از هر طرف گنج و ثروت به دست آورده و شادی را به همراه میآورد و بختش را جلا میبخشد.
هوش مصنوعی: ابن یمین به سه دسته تقسیم نمیشود؛ بنابراین، در نتیجه، او نتوانست به خواستهاش دست یابد.
هوش مصنوعی: به خاطر ناتوانی و کمبود اقبال افرادی که در قدرت هستند، هماکنون روزگار به سختی سپری میشود.
هوش مصنوعی: آسمان به تو چیزی نخواهد داد، پس از بیشرمی خود شرم کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا جود او تازه دارد همی
مگر جودش ابر است و من کشتزار
«مگر» یک سو افکن، که خود هم چنین
بیندیش و دیدهٔ خرد برگمار
ابا برق و با جستن صاعقه
[...]
بیامد موکل بر شهریار
بگفت آنچ بشنید از کشت زار
به از عید نشناسم از روزگار
نه از مدح خسرو به آموزگار
خداوند عالم کزو وقت ما
همه ساله عیدست لیل ونهار
یمین و امین اختر یمن و امن
[...]
جهاندار بخشندهٔ کامکار
خداوند بیچون، پروردگار
بدین خرمی و خوشی روزگار
بدین خوبی و فرخی شهریار
چنان گشت گیتی که ما خواستیم
خدایا تو چشم بدان دور دار
خداوند گار جهان فرخست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.