گفتند که صحبت بزرگان
از رنج نیاز وا رهاند
روزی دو بخدمت ایستادن
عمری بمراد دل رساند
سرمایه عمر میدهد نقد
پس وعده نسیه میستاند
اول همه زحمتست باری
تا چون بود آخرش که داند
چون نیک و بد سپهر گردان
پیوسته بیک صفت نماند
به زان نبود که مرد عاقل
چون ابن یمین اگر تواند
گرد هوس جهان فانی
از دامن دل فرو نشاند
پیوسته ز مصحف ارادت
جز آیت عافیت نخواند
تا هست بهوش می کند نوش
جامی که قضاش میچشاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان این نکته میپردازد که سخنان بزرگان میتواند انسان را از رنج نیاز آزاد کند. در زندگی، مهم است که از زحمات اولیه غافل نشویم، زیرا این زحمات موجب رسیدن به اهداف و آرزوهایمان میشود. عمر انسان به مانند پول نقد است که باید با آن درست رفتار کرد و به دستاوردهای نسیه بیاعتنا بود. زندگی همیشه سرشار از تحولات و تغییرات است و هیچ چیزی دائمی نیست. شاعر با اشاره به افرادی چون ابن یمین، به عقل و خرد اشاره میکند و اهمیت دوری از هوسهای دنیوی را متذکر میشود. او همچنین به این نکته اشاره دارد که باید در زندگی به دنبال آرامش و سلامتی بود و در پی نوشی بود که حکم تقدیر را درک کند.
هوش مصنوعی: گفتند که سخنان افراد بزرگ میتواند انسان را از مشکلات و سختیهای زندگی نجات دهد.
هوش مصنوعی: یک روز ایستادن در خدمت کسی میتواند یک عمر را به خواستههای قلبی برساند.
هوش مصنوعی: زندگی و عمر تو را به صورت نقد میدهد، اما در عوض، وعدههای آینده و نسیه را از تو میگیرد.
هوش مصنوعی: اولین مرحله هر کار، زحمت و تلاش است. اما اینکه نتیجه کار در نهایت چگونه خواهد بود، کسی نمیداند.
هوش مصنوعی: چون آسمان و زمان همیشه به یک شکل باقی نمیمانند و مدام در حال تغییرند، نه به خوبی و نه به بدی ثابت نیستند.
هوش مصنوعی: اگر مرد باهوش و خردمندی مانند ابن یمین بتواند، نباید در چیزی کمیاب باشد.
هوش مصنوعی: آرزوهای دنیای ماندگار را از دل دور کن.
هوش مصنوعی: هرگز از کتاب محبت، جز نشانهی سلامتی چیزی نخوانده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که هوشیاری باقیست، جامی که مقدر باشد را مینوشد و طعم سرنوشت را میچشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کاندیشه چو سر به خط رسانَد
جز باز پس آمدن نداند
آن را که غمت به خویش خواند
شادی جهان غم تو داند
چون سلطنتت به دل درآید
از خویشتنش فراستاند
ور هیچ نقاب برگشایی
[...]
لعل تو به نکته دُر چکاند
وین قاعده کس چو تو نداند
در حسن رخت بدست مردی
از ماه خراج ها ستاند
خورشید نمیرسد بگردت
[...]
آن را که غمت ز در براند
بختش همه دربدر دواند
وآن را که عنایت تو ره داد
جز بر در تو رهی نداند
وآن را که قبول عشقت افتاد
[...]
خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی خوشی کشاند
شیرین چو شکر تو باش شاکر
شاکر هر دم شکر ستاند
شکر از شکرست آستین پر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.