گنجور

 
ابن یمین

سر اکابر عالم نظام ملت و دین

توئیکه چون تو پسر مادر زمانه نزاد

هزار سال فلک گر بگرد مرکز خاک

کند طواف نیابد چو تو کریم نژاد

پس از هزار زبانم که داد وعده تو

بیا بگوی چه بندی ز کار بنده گشاد

نه لایقست که گویند طاعنان که ملک

جواب رای تو بر موجب سؤال نداد

بقول چون تو فصیحی اگر چنان گنگی

نکرد گوش مکن کو بقای جاه تو باد

کنون بر آتش شهرت زنیم آب کرم

ز خاک درگه عالیت بگذریم چو باد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد

برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد

درست و راست کناد این مثل خدای ورا

اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد

خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد

[...]

کسایی

خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد

که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد

مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف

شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد

فرخی سیستانی

یمین دولت شاه زمانه با دل شاد

بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد

بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای

حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد

هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان

[...]

قطران تبریزی

همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد

شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد

گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا

گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد

ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه